فیک سانزو پارت ۴
فیک سانزو پارت ۴
رئیس متور سوار ها کاتانا رو برداشت و کوبوند تو سر سانزو ولی سانزو جاخالی داد و سانزو هم شیشه مشر.وبی رو که
سفارش داده بود کوبند تو سرش از سرش خون میچکید یکی از افراد به من نزدیک شد(((؟؟؟؟ )علامتش))
میخواستم به به زنه تو سرم که من چنگال کنارمون برداشتم و زدم تو دستش ..
؟؟؟؟:لعنتی دستمو سوراخ کردی الان حالیت میکنم
منم واسه اینکه کسی هویتم رو نفهمه بشقاب هارو پرت میکردم سمتش که یک لحظه حواسم پرت شد و اون صندلی کوبوند تو سرم من هم همش اینور اونور میرفتم تعادلم از دست دادم و بیهوش شدم
وقتی ات بلند میشود
آه اینجا کجاست من کجام آخه درست بود ما هنوز تو اون رستوران بودیم فقط من نبودم که حالم خوب نبود سانزو افتاده بود زمین و از ناحیه شکمش خونریزی داشت و پلیس ها هم از راه میرسیدن سانزو هم یه پا خلافکار منم همینطور به خاطر سانزو هم شده بود بلندش کردم تو ماشین و حرکت کردم رسیدیم خونه سعی کردم زخم های سانزو رو پانسمان کنم خون زیادی رفته بود ازش و از طرفی هم بیمارستان بردنش دردسر بود چون اون خلافکار بود
یه جوری پانسمان کردم
وقتی سانزو به هوش می آید
سانزو: من کجام اینجا کجاست
از زبان سانزو
من کجام اینجا کجاست چرا من پیراهن ندارم اینا چیه روبدنم اولین چیزی که نظرمو به خودش جلب کرد آمایا بود
یعنی اون کمکم کرده بود ؟
من واقعا ازش متشکرم اگه اون نبود من تاحالا مرده بودم یه حتی زندان کی میدونه من زندگیمو مدیون اونم.
..................
..................
امید وارم لذت برده باشین
......................................
رئیس متور سوار ها کاتانا رو برداشت و کوبوند تو سر سانزو ولی سانزو جاخالی داد و سانزو هم شیشه مشر.وبی رو که
سفارش داده بود کوبند تو سرش از سرش خون میچکید یکی از افراد به من نزدیک شد(((؟؟؟؟ )علامتش))
میخواستم به به زنه تو سرم که من چنگال کنارمون برداشتم و زدم تو دستش ..
؟؟؟؟:لعنتی دستمو سوراخ کردی الان حالیت میکنم
منم واسه اینکه کسی هویتم رو نفهمه بشقاب هارو پرت میکردم سمتش که یک لحظه حواسم پرت شد و اون صندلی کوبوند تو سرم من هم همش اینور اونور میرفتم تعادلم از دست دادم و بیهوش شدم
وقتی ات بلند میشود
آه اینجا کجاست من کجام آخه درست بود ما هنوز تو اون رستوران بودیم فقط من نبودم که حالم خوب نبود سانزو افتاده بود زمین و از ناحیه شکمش خونریزی داشت و پلیس ها هم از راه میرسیدن سانزو هم یه پا خلافکار منم همینطور به خاطر سانزو هم شده بود بلندش کردم تو ماشین و حرکت کردم رسیدیم خونه سعی کردم زخم های سانزو رو پانسمان کنم خون زیادی رفته بود ازش و از طرفی هم بیمارستان بردنش دردسر بود چون اون خلافکار بود
یه جوری پانسمان کردم
وقتی سانزو به هوش می آید
سانزو: من کجام اینجا کجاست
از زبان سانزو
من کجام اینجا کجاست چرا من پیراهن ندارم اینا چیه روبدنم اولین چیزی که نظرمو به خودش جلب کرد آمایا بود
یعنی اون کمکم کرده بود ؟
من واقعا ازش متشکرم اگه اون نبود من تاحالا مرده بودم یه حتی زندان کی میدونه من زندگیمو مدیون اونم.
..................
..................
امید وارم لذت برده باشین
......................................
۲.۹k
۲۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.