تک پارتی از جیمین
تک پارتی از جیمین
وقتی آیدلید و اون عاشقته 🫠🦋
سلام من لی اتم و ۲۶ سالمه و آیدلم
سلام من پارک جیمینم ۲۸ سالمه و آیدلم
ات ویو
صبح ساعت ۸ با صدای مزخرف آلارم بیدار شدم و رفتم دستشویی و کارای لازم رو کردم و یه لباس خونگی پوشیدیم و رفتم پایین صبحونه درست کردم و سریع صبحونمو خوردم و رفتم حاضر شم چون امروز ساعت ۸ با جیمین عضو گروه بی تی اس کنسرت داشتیم رفتم تو اتاقم و یه تیپ لش مشکی زدم و کلاه و ماسکمم گذاشتم و کفشای جردن مشکیمم پوشیدم تو مرکز خرید قرار گذاشته بودیم تا بریم لباس بگیریم و راه افتادم سمت مرکز خرید
ساعت ۱۰
اوففف بلاخره رسیدم
از ماشین پیاده شدم و دنبال جیمین گشتم راستی من و جیمین ۳ ساله با هم دوستیم و دوستای صمیمی همیم
جیمن ویو
امروز با ات کنسرت داشتم و با هم قرار گذاشته بودیم تو مرکز خرید خوب راستش من ات دو دوست داشتم و شاید امروز تو کنسرت بهش اعتراف کنم هر چند شاید ردم کنه ولی می ارزه رفتم بالا تو اتاقم و یه شلوار بگ مشکی با یه هودی مشکی و پوشیدم و با کتونی سفید ستش کردم و راه افتادم تو راه بودم که ات زنگ زد
مکالمه ی ات و جیمین
ات : الوسلام جیمیناا
جیمین : سلام ات
ات : من جلو مرکز خریدم تو کجایی
جیمین : منم نزدیکم
ات : باشه پس خدافظ
جیمین:خدافظ
پایان مکالمه ی ات و جیمین
ات ویو
بعد ۵ دیقه بلاخره جیمین اومد
ات : سلامممم
جیمین : سلامم
ات بدو بدو میره بغل جیمین
ات : یااا میدونی چند وقته همو ندیدم دلم برات تنگ شده بود
جیمین : آره ببخشید سرم شلوغ بود و اونم ات رو بغل میکنه
ات : خب بریم
جیمین : بریم
وارد مرکز خرید شدیم و جیمین گفت : چطوره اول بریم بستنی بخوریم ، تو بستنی دوست داری
ات : عوم .. آره بریم
جیمین : پس صبر کن برم بستنی بگیرم بیام
ات : باش
جیمین رفت بستنی بگیره و ات یه گوشه منتظر جیمین نشست
بعد ۲ دقیقه جیمین اومد
جیمین : بیا میدونستم شکلاتی دوست داری شکلاتی گرفتمااا
ات : میسییی
جیمین : خواهش
۴ دقیقه بعد
ات : خب بستنی تو تموم کردی ؟
جیمین : آره بریم
ات ویو
همینجوری داشتیم میگشتیم دنبال لباس فروشی که یه لباس خوشگل چشمم رو گرفت
ات : جیمیناااا جیمینااا
جیمین :وای دختر گوشم کر شد
ات : ببخشید حالا اون لباسع رو نگا چه خوشگله
جیمین : آره خوشگله
ات : پس برن بریممم
جیمین : وای دختر تو بیش فعالیا
ات : بریم
ات ویو وارد مغازه شدیم و به فروشنده گفتم لباسع رو بیاره و بهم گفت
فروشنده : ببخشید ولی این لباس خیلی گرونع پولتون بهش نمیرسه پس وقتتون رو تلف نکنید و از مغازه برید بیرون
جیمین : هوی ما رو میشناسی
فروشنده : نه مگه شما کی هستید که بشناسمتون
جیمین : در گاله رو ببند من پارک جیمینم و ایشون ( اشاره به ات ) لی ات هستن
وقتی آیدلید و اون عاشقته 🫠🦋
سلام من لی اتم و ۲۶ سالمه و آیدلم
سلام من پارک جیمینم ۲۸ سالمه و آیدلم
ات ویو
صبح ساعت ۸ با صدای مزخرف آلارم بیدار شدم و رفتم دستشویی و کارای لازم رو کردم و یه لباس خونگی پوشیدیم و رفتم پایین صبحونه درست کردم و سریع صبحونمو خوردم و رفتم حاضر شم چون امروز ساعت ۸ با جیمین عضو گروه بی تی اس کنسرت داشتیم رفتم تو اتاقم و یه تیپ لش مشکی زدم و کلاه و ماسکمم گذاشتم و کفشای جردن مشکیمم پوشیدم تو مرکز خرید قرار گذاشته بودیم تا بریم لباس بگیریم و راه افتادم سمت مرکز خرید
ساعت ۱۰
اوففف بلاخره رسیدم
از ماشین پیاده شدم و دنبال جیمین گشتم راستی من و جیمین ۳ ساله با هم دوستیم و دوستای صمیمی همیم
جیمن ویو
امروز با ات کنسرت داشتم و با هم قرار گذاشته بودیم تو مرکز خرید خوب راستش من ات دو دوست داشتم و شاید امروز تو کنسرت بهش اعتراف کنم هر چند شاید ردم کنه ولی می ارزه رفتم بالا تو اتاقم و یه شلوار بگ مشکی با یه هودی مشکی و پوشیدم و با کتونی سفید ستش کردم و راه افتادم تو راه بودم که ات زنگ زد
مکالمه ی ات و جیمین
ات : الوسلام جیمیناا
جیمین : سلام ات
ات : من جلو مرکز خریدم تو کجایی
جیمین : منم نزدیکم
ات : باشه پس خدافظ
جیمین:خدافظ
پایان مکالمه ی ات و جیمین
ات ویو
بعد ۵ دیقه بلاخره جیمین اومد
ات : سلامممم
جیمین : سلامم
ات بدو بدو میره بغل جیمین
ات : یااا میدونی چند وقته همو ندیدم دلم برات تنگ شده بود
جیمین : آره ببخشید سرم شلوغ بود و اونم ات رو بغل میکنه
ات : خب بریم
جیمین : بریم
وارد مرکز خرید شدیم و جیمین گفت : چطوره اول بریم بستنی بخوریم ، تو بستنی دوست داری
ات : عوم .. آره بریم
جیمین : پس صبر کن برم بستنی بگیرم بیام
ات : باش
جیمین رفت بستنی بگیره و ات یه گوشه منتظر جیمین نشست
بعد ۲ دقیقه جیمین اومد
جیمین : بیا میدونستم شکلاتی دوست داری شکلاتی گرفتمااا
ات : میسییی
جیمین : خواهش
۴ دقیقه بعد
ات : خب بستنی تو تموم کردی ؟
جیمین : آره بریم
ات ویو
همینجوری داشتیم میگشتیم دنبال لباس فروشی که یه لباس خوشگل چشمم رو گرفت
ات : جیمیناااا جیمینااا
جیمین :وای دختر گوشم کر شد
ات : ببخشید حالا اون لباسع رو نگا چه خوشگله
جیمین : آره خوشگله
ات : پس برن بریممم
جیمین : وای دختر تو بیش فعالیا
ات : بریم
ات ویو وارد مغازه شدیم و به فروشنده گفتم لباسع رو بیاره و بهم گفت
فروشنده : ببخشید ولی این لباس خیلی گرونع پولتون بهش نمیرسه پس وقتتون رو تلف نکنید و از مغازه برید بیرون
جیمین : هوی ما رو میشناسی
فروشنده : نه مگه شما کی هستید که بشناسمتون
جیمین : در گاله رو ببند من پارک جیمینم و ایشون ( اشاره به ات ) لی ات هستن
۲۲.۵k
۲۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.