از بابا پرسیدم بچه چه جوری میاد توی شکم مامانش

از بابا پرسیدم بچه چه جوری میاد توی شکم مامانش؟
بابا کمی فکر کرد. بعد گفت بیا بریم توی حیاط.
به حیاط رفتیم بابا یکی از بته های گل سرخ رو نشون داد و گفت:
- این بته اول یک تخم کوچیک بوده. بعد این تخم رو تو زمین کاشتیم. بعد بهش آب دادیم و بعد از مدتی بزرگ شد و حالا شده این بته بزرگ که می‌بینی. منم تخم تو رو توی شکم مامانت کاشتم و بعد تو آمدی.
-با دست کاشتی یا با بیلچه؟
بابا کمی رنگ به رنگ شد و گفت:
- با یک جور بیلچه مخصوص
- پای من آب هم دادی؟
- آره٬ آب هم دادم.
- با آب پاش دادی یا با شلنگ؟
بابا نگاه تندی به من کرد. چرا عصبانی شده بود؟ ولی من باید بدونم.
- با شلنگ پسرم
- بابا٬ خودتون آب دادین یا مش رضا باغبون؟
بابا یک دفعه برگشت و یک چک زد تو گوشم و گفت:
- برو گمشو پدر سوخته کره خر.
دیدگاه ها (۴۲)

مادر همانند سوره ای از قرآن است    که هیچکس حتی نمیتواند هما...

همین حالا، بروید سراغ کشوی داروها، هر چه قرص و کپسول می‌بینی...

روز #ولنتاین #کتاب بخریدرابطه نیاز به فهم و درک داردنه شکلات...

کودکِ دچار سوء تغذیه با لباس های کهنه و کثیف به بیمارستان آو...

پدر خوانده ...پارت نمی دونم چندویوتوی ماشین دیگه هیچ حرفی نز...

تکپارتی عاشقتم پری کوچولو بابا با کنترلی که در دست داشتی‌ فی...

black flower(p,233)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط