قهوه تلخ
قهوه تلخ
Part23
دیانا:وای خاک ب سرمممم خط چشم قرنیه نیسسسس..
مهدیس:وای این بدهههه😔😂
15 مین بعد....
محراب:دیانا تروخدا بیا بریم
دیانا:لاکم خشک نشدهههه
محراب:بک..رم
مهدیس:یکم ادب
ارسلان:کی ب کی میگه ادب
مهدیس:کفشامو درمیارما؟
ارسلان:ن ن ب خدت زحمت نده......
______________
دیانا:ی دامن کوتاه مشکی پوشیده بودم زیرشم ی جوراب شلواری طوری مشکی پوشیده بودم.....
ی شومیز سفید تا بالای ناف هم تنم بود......
ی خط چشم سفید هم کشیده بودم...
موهامم بالا بسته بودم.....
خب بریم.....
ارسلان:سرمو اوردم بالا دهنم باز مونده بود نگاهم روش زوم بود.....
مهدیس:خوردیش با نگات🗿
محراب:توبه توبه پاشید کارای خاک برسریتونو بزارید برای بعد پاشید بریم دیره.......
_____________________
مهدیس:رسیدیم ب تالار....
وارد شدیم......
بوی الکل همجارو پر کرده بود....
همه وسط میرقصیدن.....
همه خوش بودن.....
ی نفر اومد سمتمون نگاهش اذیتم میکرد دست محرابو فشردم و خدمو چیبوندم ب محراب.....
نزدیک ارسلان شد...
پسره:ب ب چطوری ارسلان
ارسلان:ب ب اینجا چیکا میکنی
پسره:با چندتا ع بچا اومدیم خوش باشیم
دیانا:حس خوبی ب این پسره نداشتم با لحن بدی گفتم...ممد کجاس؟
پسره:ممد....ممد داداش بیا بچا اومدن....
ممد:ب ب چطورینننن
محراب:نگاه پسره بد رو مهدیس بود....
سرمو نزدیک گوش ممد کردم...
ب این پسره بگو بره تا جرش ندادم....
ممد:نگاهی بش انداختم...
بد داشت نگای مهدیس میکرد....
پسره:من عرفانم...(عرفان براتیه ن پورمحمدی)
مهدیس:دستشو ب علامت خوشت بختم گرفت سمتم......
عرفان:اسم شما چیه؟
مهدیس:باید بگم..؟
عرفان:وا چ بداخلاق
مهدیس:اگه ل...اس نزدن با بقیه بد اخلاقی حساب میشه من بداخلاق ترینم....
ممد:عرفان برو......
"ادامه دارد"
عوا اون قسمت اردیایه تو این پارت جا نشد تو پارت بعد میزارم...
پس پارت بعدو با ابقند وارد شوید😃🔪
Part23
دیانا:وای خاک ب سرمممم خط چشم قرنیه نیسسسس..
مهدیس:وای این بدهههه😔😂
15 مین بعد....
محراب:دیانا تروخدا بیا بریم
دیانا:لاکم خشک نشدهههه
محراب:بک..رم
مهدیس:یکم ادب
ارسلان:کی ب کی میگه ادب
مهدیس:کفشامو درمیارما؟
ارسلان:ن ن ب خدت زحمت نده......
______________
دیانا:ی دامن کوتاه مشکی پوشیده بودم زیرشم ی جوراب شلواری طوری مشکی پوشیده بودم.....
ی شومیز سفید تا بالای ناف هم تنم بود......
ی خط چشم سفید هم کشیده بودم...
موهامم بالا بسته بودم.....
خب بریم.....
ارسلان:سرمو اوردم بالا دهنم باز مونده بود نگاهم روش زوم بود.....
مهدیس:خوردیش با نگات🗿
محراب:توبه توبه پاشید کارای خاک برسریتونو بزارید برای بعد پاشید بریم دیره.......
_____________________
مهدیس:رسیدیم ب تالار....
وارد شدیم......
بوی الکل همجارو پر کرده بود....
همه وسط میرقصیدن.....
همه خوش بودن.....
ی نفر اومد سمتمون نگاهش اذیتم میکرد دست محرابو فشردم و خدمو چیبوندم ب محراب.....
نزدیک ارسلان شد...
پسره:ب ب چطوری ارسلان
ارسلان:ب ب اینجا چیکا میکنی
پسره:با چندتا ع بچا اومدیم خوش باشیم
دیانا:حس خوبی ب این پسره نداشتم با لحن بدی گفتم...ممد کجاس؟
پسره:ممد....ممد داداش بیا بچا اومدن....
ممد:ب ب چطورینننن
محراب:نگاه پسره بد رو مهدیس بود....
سرمو نزدیک گوش ممد کردم...
ب این پسره بگو بره تا جرش ندادم....
ممد:نگاهی بش انداختم...
بد داشت نگای مهدیس میکرد....
پسره:من عرفانم...(عرفان براتیه ن پورمحمدی)
مهدیس:دستشو ب علامت خوشت بختم گرفت سمتم......
عرفان:اسم شما چیه؟
مهدیس:باید بگم..؟
عرفان:وا چ بداخلاق
مهدیس:اگه ل...اس نزدن با بقیه بد اخلاقی حساب میشه من بداخلاق ترینم....
ممد:عرفان برو......
"ادامه دارد"
عوا اون قسمت اردیایه تو این پارت جا نشد تو پارت بعد میزارم...
پس پارت بعدو با ابقند وارد شوید😃🔪
۳۰.۸k
۱۷ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.