ات و تودوروکی پارت

ا~ت و تودوروکی پارت ۹
{ا~ت رفت سلام کرد و ............}

ا~ت « خب داداش تویا بگو ببینم کدوم تبهکار پدر بزرگ و مادر بزرگ رو کشته°»

تویا « عجله داریا باشه میگم ولی بعد تو هم بگو که کی سرپرستی تو رو گرفتع°»

ا~ت « باشه ولی بعدش توهم در مورد خونواده ی واقعیت بگو باشه°»

تویا « باشه خب راستش اون تبهکار
اسمش ........و الان تو زندانه°»

ا~ت « خوب شد پس یعنی مجازاتشو میکشه اره°»

تویا « ارع°»

ا~ت « خب پس اندوار منو به سرپرستی گرفته و‌لون پسره هم عمممم توکودوروکی شوتوعه خب .....
نوبت توئه داداش تویا°»

تویا « خب پس من داداش بزرگه‌ ی  عشقتم°»

ا~ت « عشق ها نگو کههههه°»

تویا « بلع بلع من تویا تودوروکی ام°»

ا~ت « تو چرا زودتر به من نگفتی°»

تویا « تو چرا زودتر به من نگفتی که عاشق داداشمی°»

{و یک دعوا مثل خواهر برادرا راه می افته و تمام میشه}

ا~ت « من الان اینو ‌چطوری ...........°»
.
.
.
.
ادامه دارد
دوستان اگه ایده ای درمورد این فیک دارین لطفا بگین 😭😢
فعلا بای 👋👋👋
دیدگاه ها (۱۰)

خب ترجمه 👇👇...‌.مردا میگن که کسی منو دوست نداره چون قدم کوتا...

فرصتی دیگر پارت ۳ € باکوگو ¶ € {چرا اینقدر نازه  من دارم به ...

هعی هرکی اول پیام بده میشه عشقم د اخه ایجیرو این چه جرئتی بو...

بچه ها کسی‌ رکی بنده میشه ಥ_ಥ

love Between the Tides³⁰چند دقیقه بعد تهیونگ به سرعت رفتم سم...

love Between the Tides³⁴شب برگشتم خونه ا/ت: تهیونگ تهیونگ: ت...

love Between the Tides²⁶رفتم سوار ماشین شدم تهیونگ: دو ساعت ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط