کسانی می آیند
کسانی می آیند
می آیند تا بپرسند از نسبتم با جنون
از جنون خفته در چشمهایم
از وحش، از جنون خنده هایم
از مرگی که از من می ترسد
از منی که از آنهایی که مرا به خودم نشان دهند، می ترسم
می آیند برای پرسه زدن در گوشه کنار ذهن ِ خسته ام
برای ناخنک زدن به خاطرات خاک گرفته
برای کشف تناقصِ من با خودم
برای گریستن بر شانه های دشمنی که همشهری شانه های منست
برای آنکه دستِ بٌهتِ باورِ مرا بگیرند، ببرند تا کنارِ سقوط
برای یک مشت قرص لابلای شعر و من و درد
برای نبض ِ ضعیف روی رگهای یک تخت
برای تعجب کردن از مچاله شدنِ زنی زیر هیبت ِ سقفی سرد
برای نشانه گرفتن
برای سرم
قلبم
شقیقه ام
برای بنگ بنگ بنگ
می آیند تا بپرسند از نسبتم با جنون
از جنون خفته در چشمهایم
از وحش، از جنون خنده هایم
از مرگی که از من می ترسد
از منی که از آنهایی که مرا به خودم نشان دهند، می ترسم
می آیند برای پرسه زدن در گوشه کنار ذهن ِ خسته ام
برای ناخنک زدن به خاطرات خاک گرفته
برای کشف تناقصِ من با خودم
برای گریستن بر شانه های دشمنی که همشهری شانه های منست
برای آنکه دستِ بٌهتِ باورِ مرا بگیرند، ببرند تا کنارِ سقوط
برای یک مشت قرص لابلای شعر و من و درد
برای نبض ِ ضعیف روی رگهای یک تخت
برای تعجب کردن از مچاله شدنِ زنی زیر هیبت ِ سقفی سرد
برای نشانه گرفتن
برای سرم
قلبم
شقیقه ام
برای بنگ بنگ بنگ
۲۵۷
۱۹ خرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.