اسم پروانه ای که در تاریکی می سوزد
اسم پروانه ای که در تاریکی می سوزد
پارت ۶۳
(ویو نابی)
نابی: کیه.....
هیونگ سو: معزرت می خوام.... ببخشید پرنسسم
نابی: اوم .... تقصیر خودت بود
رفتم در باز کردم هیونگ سو بود مظلوم نگام کرد
هیونگ سو: ببخشید خوشگلم ......می دونی خیلی دوست دارم
نابی: خودت مظلوم نکن دلم نمیاد.... باشه قبول
اومد محکم بغلم کرد موهام بوسید
هیونگ سو: بهترین دوست و دختر عمو دنیا
منم بغلش کردم خندیدم
نابی: تو هم بهترینی بهتره بری پیش بقیه
هیونگ سو: تو نمیای....... پایین
نابی: نه
(ویو جونگ کوک)
از وقتی اومدم نابی دیدم دلم هر دفعه براش می لرزه ولی باید
ازش فاصله بگیرم این دختر عمو مثلاً خوبم که هر دقیقه خودش
بهم می چسبونه..... ولی خدایی نابی ۴۰ کیلو چقدر این دختر خیلی
کوچولو و کیوت بعد که قهر کرد رفت هیونگ سو رفت دنبالش.....
ولی اصلأ از صمیمیت با هیونگ سو خوشم نمیاد درسته با هیونگ سو
دوست شدم ولی خوشم نمیاد نابی اینقدر بهش چسبیده..... بالاخره
هیونگ سو از طبقه بالا اومد
جونگ کوک: خوبه
هیونگ سو: هوم..... ولی خسته بود نیومد
جونگ کوک: حتماً بخاطر که اصلأ نخوابیده
هیونگ سو: اهوم..... ولی خیلی عجیب شده..... اصلأ دیگه نمی خنده از وقتی از
ایتالیا اومدم خندش بزور دیدم
جونگ کوک: مگه می خنده ؟ ..... از وقتی دیدمش همه اش پوکر بوده
هیونگ سو: اصلأ بعد داداش اوکی نیست..... ولی قشنگ ترین خنده مطلق به نابی
هست داخل خانواده.... یه جون همیشه بهش می گفت خنده عسلی....
جونگ کوک: ..............................
پارت ۶۳
(ویو نابی)
نابی: کیه.....
هیونگ سو: معزرت می خوام.... ببخشید پرنسسم
نابی: اوم .... تقصیر خودت بود
رفتم در باز کردم هیونگ سو بود مظلوم نگام کرد
هیونگ سو: ببخشید خوشگلم ......می دونی خیلی دوست دارم
نابی: خودت مظلوم نکن دلم نمیاد.... باشه قبول
اومد محکم بغلم کرد موهام بوسید
هیونگ سو: بهترین دوست و دختر عمو دنیا
منم بغلش کردم خندیدم
نابی: تو هم بهترینی بهتره بری پیش بقیه
هیونگ سو: تو نمیای....... پایین
نابی: نه
(ویو جونگ کوک)
از وقتی اومدم نابی دیدم دلم هر دفعه براش می لرزه ولی باید
ازش فاصله بگیرم این دختر عمو مثلاً خوبم که هر دقیقه خودش
بهم می چسبونه..... ولی خدایی نابی ۴۰ کیلو چقدر این دختر خیلی
کوچولو و کیوت بعد که قهر کرد رفت هیونگ سو رفت دنبالش.....
ولی اصلأ از صمیمیت با هیونگ سو خوشم نمیاد درسته با هیونگ سو
دوست شدم ولی خوشم نمیاد نابی اینقدر بهش چسبیده..... بالاخره
هیونگ سو از طبقه بالا اومد
جونگ کوک: خوبه
هیونگ سو: هوم..... ولی خسته بود نیومد
جونگ کوک: حتماً بخاطر که اصلأ نخوابیده
هیونگ سو: اهوم..... ولی خیلی عجیب شده..... اصلأ دیگه نمی خنده از وقتی از
ایتالیا اومدم خندش بزور دیدم
جونگ کوک: مگه می خنده ؟ ..... از وقتی دیدمش همه اش پوکر بوده
هیونگ سو: اصلأ بعد داداش اوکی نیست..... ولی قشنگ ترین خنده مطلق به نابی
هست داخل خانواده.... یه جون همیشه بهش می گفت خنده عسلی....
جونگ کوک: ..............................
- ۱۰.۶k
- ۰۳ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط