پارت ۷
پارت ۷
برنده این راند خانم لی جون هی تشویق کنید
وایییی خیلی خوشحال بودم ولی این هنوز اولش بود باید تا آخر با همین فرمون برم تا برنده بشم یسسس
مربی:جون هی کارت عالی بود همین جوری به کارت ادامه بده الان میتونی بری و استراحت کنی
جون هی:چشم مربی
بعد یه لبخند قشنگ زدمو آمدیم
برگشتیم هتل خیلی خسته شده بودم ولی چون برده بودم چیزی نیود رفتم و یه دوش حسابی گرفتم و موهامو خشک کردم بیرون هواش خوب بود درسته اینجا هوا همیشه خدای گرم بود ولی دلم خواست برم قدم بزنم با همین لباسای راحتیم گوشیمو برداشتم و رفتم بیرون داشتم قشنگ قدم میزدم که گوشیم زنگ زد دیدم جو هان بود
جون هی:بله داداش جونم
جو هان:به خانم برنده خوبی ابجی جونم
جون هی:خیلی خوب لوس نشو چی میخوای
جو هان:این چه طرز حرف زده ولی چون خودت فهمیدی میرم سر اصل مطلب واسم چیزی خریدی
جون هی:میدونستم یه دردت هی نه هیچی نخریدم
جو هان:چرا تا اونجا رفتی هیچی نخریدی واسم خیلی بدی میکشمت
جون هی:اگه تونستی بکش
جو هان:هیف مبارزه بلدی وگرنه همچین میزدمت
جون هی:اها اون وقتی داشتی با دوستات دعوا میکردی اگه من نبود الان مرده بودی
جو هان:حالا ولی دیگه چه خبر اونجا هوا چطوره گرمه نه الان کجای
جون هی:هوا که گرمه ولی امشب هوا خوبه امدم بیرون قدم بزنم
جو هان:مواظب باش گرما زده نشی بده واست
جون هی:چشم برار گرامی کاری نداری
جو هان:نه مواظب خودت باش
جون هی:باشه توهم مواظب خودت باش فعلا
حرف زدن باهاش خیلی برام آرامش بخش بود مادرو پدرم که اینجا نیستن آخه تو آمریکا واسه چی رفتن زندگی کنن مگه کشور خودمون چش بود اففف
(فردا)
مربی:جون هی فردا مسابقه داری رقیبت زرنگه مواظب باش
جون هی:چشم
بعد تمرین امدم اتاقم و یه دوش سریع گرفتم و بدون خشک کردن موهام گرفتم خوابیدم وای که خوابیدن چه حال میده تو این تخت نرو و گرم
اسلاید دوم لباس راحتیه جون هی
برنده این راند خانم لی جون هی تشویق کنید
وایییی خیلی خوشحال بودم ولی این هنوز اولش بود باید تا آخر با همین فرمون برم تا برنده بشم یسسس
مربی:جون هی کارت عالی بود همین جوری به کارت ادامه بده الان میتونی بری و استراحت کنی
جون هی:چشم مربی
بعد یه لبخند قشنگ زدمو آمدیم
برگشتیم هتل خیلی خسته شده بودم ولی چون برده بودم چیزی نیود رفتم و یه دوش حسابی گرفتم و موهامو خشک کردم بیرون هواش خوب بود درسته اینجا هوا همیشه خدای گرم بود ولی دلم خواست برم قدم بزنم با همین لباسای راحتیم گوشیمو برداشتم و رفتم بیرون داشتم قشنگ قدم میزدم که گوشیم زنگ زد دیدم جو هان بود
جون هی:بله داداش جونم
جو هان:به خانم برنده خوبی ابجی جونم
جون هی:خیلی خوب لوس نشو چی میخوای
جو هان:این چه طرز حرف زده ولی چون خودت فهمیدی میرم سر اصل مطلب واسم چیزی خریدی
جون هی:میدونستم یه دردت هی نه هیچی نخریدم
جو هان:چرا تا اونجا رفتی هیچی نخریدی واسم خیلی بدی میکشمت
جون هی:اگه تونستی بکش
جو هان:هیف مبارزه بلدی وگرنه همچین میزدمت
جون هی:اها اون وقتی داشتی با دوستات دعوا میکردی اگه من نبود الان مرده بودی
جو هان:حالا ولی دیگه چه خبر اونجا هوا چطوره گرمه نه الان کجای
جون هی:هوا که گرمه ولی امشب هوا خوبه امدم بیرون قدم بزنم
جو هان:مواظب باش گرما زده نشی بده واست
جون هی:چشم برار گرامی کاری نداری
جو هان:نه مواظب خودت باش
جون هی:باشه توهم مواظب خودت باش فعلا
حرف زدن باهاش خیلی برام آرامش بخش بود مادرو پدرم که اینجا نیستن آخه تو آمریکا واسه چی رفتن زندگی کنن مگه کشور خودمون چش بود اففف
(فردا)
مربی:جون هی فردا مسابقه داری رقیبت زرنگه مواظب باش
جون هی:چشم
بعد تمرین امدم اتاقم و یه دوش سریع گرفتم و بدون خشک کردن موهام گرفتم خوابیدم وای که خوابیدن چه حال میده تو این تخت نرو و گرم
اسلاید دوم لباس راحتیه جون هی
۷.۸k
۲۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.