پارت ۸
پارت ۸
(از زبان جون هی)
میگم نمیشه راند اول یکی از بچه ها بره من بمونم
مربی:وقتی داور گفته پس کاریش نمیشه کرد
جون هی : اون وقت کسی که مون بین( یکی از هم تیمی هاش )باهاش مبارزه میکنه خیلی قویه اینجوری...
مربی پرید وست حرفم
مربی:حرف نباشه همین که هست نمیشه کاریش کرد
باید باهاش کنار میومدم مون بین قوی بود نمیخواستم یکی دیگه از اعضای گروه حذف بشه چون تا اینجا جوری مسابقه هارو تنظیم کردن هرچی آدم منگلی هس به من میدن قوی هارو واسه اخر نگه میدارن کاملا مشخصه اینا دارن پارتی میکنن ولی کاریش نمیشه کرد همین که باشگاه ما یه مقام کسب میکرد خیلی خوب بود
(یک هفته بعد)
امروز مسابقه آخرم با قوی ترین تیم بود خوبه اون دختری که خیلی افاده میریخت تو یه حرکت شکستش دادم قرار بود دو روز دیگه برگردیم مسابقه والیبال هم تموم شده بود
خانم لی جون هی در مقابل خانم سونگ جی وو یه نفس عمیق کشیدم و رفتم جلو
(از زبان جانگ کوک)
یک روز قبل مسابقه،
جیمین:میگم کوک امروز مسابقه نهای اون دختره جون هی هس میخوای بریم
کوک:حوصله ندارم تو میخوای برو
جیمین:اِ لوس نشو باهم میریم دوتا بلیت گرفتم میخوای پولمو هدر بدی دیگه زد نزن میریم تمام
کوک:میبینی چطور آدمو تو کار عمل شده قرار میدی باشه بابا میریم
جیمین:داداش خودمی گوگولی
کوک:دیگه اونجوری صدام نکن میدونی بدم میاد
جیمین:باشه چرا جوش میزنی صورتت خراب میشه همون یه والیبالیست زیبا هم از بین میرود
بالشت مبل و برداشتم و تو یه حرکت زدم درست وست صورتش
جیمین:نکن صورتمو خراب کردی وحشی
کوک:تا تو باشی
(فردا)
آخه مگه زوره آقا من نمیخوام بیام ولی گفته بودم رفتیم نشستیم سر جاهامون دیدم جون هی آمد چه خشن داره نگا میکنه وای به حال شوهرش نمیتونه چیزی بگه آخه من شوهر اونو میخوام چیکار خوب مسابقه شروع شد طرف خیلی هیکلش پر بود و قدش از جون خی بلند میخواد چیکار رو کنه داشتن قشنگ همو له میکردن ولی جون هی تو یه حرکت ناگهانی اونو زد زمین رفتن تا یکم استراحت کنن
(از زبان جون هی)
میگم نمیشه راند اول یکی از بچه ها بره من بمونم
مربی:وقتی داور گفته پس کاریش نمیشه کرد
جون هی : اون وقت کسی که مون بین( یکی از هم تیمی هاش )باهاش مبارزه میکنه خیلی قویه اینجوری...
مربی پرید وست حرفم
مربی:حرف نباشه همین که هست نمیشه کاریش کرد
باید باهاش کنار میومدم مون بین قوی بود نمیخواستم یکی دیگه از اعضای گروه حذف بشه چون تا اینجا جوری مسابقه هارو تنظیم کردن هرچی آدم منگلی هس به من میدن قوی هارو واسه اخر نگه میدارن کاملا مشخصه اینا دارن پارتی میکنن ولی کاریش نمیشه کرد همین که باشگاه ما یه مقام کسب میکرد خیلی خوب بود
(یک هفته بعد)
امروز مسابقه آخرم با قوی ترین تیم بود خوبه اون دختری که خیلی افاده میریخت تو یه حرکت شکستش دادم قرار بود دو روز دیگه برگردیم مسابقه والیبال هم تموم شده بود
خانم لی جون هی در مقابل خانم سونگ جی وو یه نفس عمیق کشیدم و رفتم جلو
(از زبان جانگ کوک)
یک روز قبل مسابقه،
جیمین:میگم کوک امروز مسابقه نهای اون دختره جون هی هس میخوای بریم
کوک:حوصله ندارم تو میخوای برو
جیمین:اِ لوس نشو باهم میریم دوتا بلیت گرفتم میخوای پولمو هدر بدی دیگه زد نزن میریم تمام
کوک:میبینی چطور آدمو تو کار عمل شده قرار میدی باشه بابا میریم
جیمین:داداش خودمی گوگولی
کوک:دیگه اونجوری صدام نکن میدونی بدم میاد
جیمین:باشه چرا جوش میزنی صورتت خراب میشه همون یه والیبالیست زیبا هم از بین میرود
بالشت مبل و برداشتم و تو یه حرکت زدم درست وست صورتش
جیمین:نکن صورتمو خراب کردی وحشی
کوک:تا تو باشی
(فردا)
آخه مگه زوره آقا من نمیخوام بیام ولی گفته بودم رفتیم نشستیم سر جاهامون دیدم جون هی آمد چه خشن داره نگا میکنه وای به حال شوهرش نمیتونه چیزی بگه آخه من شوهر اونو میخوام چیکار خوب مسابقه شروع شد طرف خیلی هیکلش پر بود و قدش از جون خی بلند میخواد چیکار رو کنه داشتن قشنگ همو له میکردن ولی جون هی تو یه حرکت ناگهانی اونو زد زمین رفتن تا یکم استراحت کنن
۸.۴k
۰۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.