پارت۹
پارت۹
(ویو جونگ کوک)
صبح از خواب بیدار شدم امروز میخواستم برم شرکت یه کار مهم داشتم که باید چند تا سند مهم امضامیکردم رفتم دستو صورتمو شستم و یه دست کت شلوار شیک پوشیدم (عکسشو میزارن)
و رفتم پایین و اون دختره میون دیدم داشت میخندید اون اینجوری نبود یه کم مشکوک بود رفتم حیاط با چیزی که دیدم دنیا رو سرم خراب شد لاستیکها پنجره شده بود
(ویو میون)
از خواب بیدار شدم با خودم گفتم چه بشه امروز دستو صورتمو شستم رفتم عمارت قرار بود امروز با جیوو بریم بیرون رفتم عمارت و دیدم جانگ کوک به کوت شلوار داره میاد پایین یه جورایی خوشحال بود بهش لبخند زدم نمیدونه چی در انتظارش رفت بیرون پنج دیگه بعد رفتم بیرون دیدیم داره با بهت به ماشین نگاه میکنه خندیدم و رفتم یه شورتک با یه تابو یه پیرهن پوشیدم و از خونه زدم بیرون (عکسشو میزارم) جانگ کوک هنور داشت به ماشین نگاه میکرد رفتم نزدیک و بهش گفتم
میون:مشکلی هس
جانگ کوک:نمیبینی
میون:میخوای بامن بیای من میخوام با اتوبوس برم
جانگ کوک : نمیخوام خودم یه کاریش میکنم
میون : خوددانی خواستم بگم هر ماشینی یه لاستیک اضافه داره انگار این دوتاش پنچر شده من که رفتم اگه خواستی بیای تو ایستگاه اتوبوس هستم میتونی بیای
بعد از عمارت زدم بیرون داشتم میرفتم که دیدم جونگ کوک داره میاد وایسادم بیاد باهم هم قدم شیم رفتیم ایستگاه اتوبوس
جانگ کوک:تو کجا داری میری
میون :دارم میرم پیش دوستم تو کجا داری میری دیروز شنیدم یه کار مهم داری
جانگ کوک:مهم نیس
اتوبوس آمد خوبیش این بود که خونه جیوو نزدیک شرکت جانگ کوک اینا بود و راحت بودیم پیاده شدیم از هم خدافظی کردیم و رفتم پیش جیوو
(ویو جونگ کوک)
صبح از خواب بیدار شدم امروز میخواستم برم شرکت یه کار مهم داشتم که باید چند تا سند مهم امضامیکردم رفتم دستو صورتمو شستم و یه دست کت شلوار شیک پوشیدم (عکسشو میزارن)
و رفتم پایین و اون دختره میون دیدم داشت میخندید اون اینجوری نبود یه کم مشکوک بود رفتم حیاط با چیزی که دیدم دنیا رو سرم خراب شد لاستیکها پنجره شده بود
(ویو میون)
از خواب بیدار شدم با خودم گفتم چه بشه امروز دستو صورتمو شستم رفتم عمارت قرار بود امروز با جیوو بریم بیرون رفتم عمارت و دیدم جانگ کوک به کوت شلوار داره میاد پایین یه جورایی خوشحال بود بهش لبخند زدم نمیدونه چی در انتظارش رفت بیرون پنج دیگه بعد رفتم بیرون دیدیم داره با بهت به ماشین نگاه میکنه خندیدم و رفتم یه شورتک با یه تابو یه پیرهن پوشیدم و از خونه زدم بیرون (عکسشو میزارم) جانگ کوک هنور داشت به ماشین نگاه میکرد رفتم نزدیک و بهش گفتم
میون:مشکلی هس
جانگ کوک:نمیبینی
میون:میخوای بامن بیای من میخوام با اتوبوس برم
جانگ کوک : نمیخوام خودم یه کاریش میکنم
میون : خوددانی خواستم بگم هر ماشینی یه لاستیک اضافه داره انگار این دوتاش پنچر شده من که رفتم اگه خواستی بیای تو ایستگاه اتوبوس هستم میتونی بیای
بعد از عمارت زدم بیرون داشتم میرفتم که دیدم جونگ کوک داره میاد وایسادم بیاد باهم هم قدم شیم رفتیم ایستگاه اتوبوس
جانگ کوک:تو کجا داری میری
میون :دارم میرم پیش دوستم تو کجا داری میری دیروز شنیدم یه کار مهم داری
جانگ کوک:مهم نیس
اتوبوس آمد خوبیش این بود که خونه جیوو نزدیک شرکت جانگ کوک اینا بود و راحت بودیم پیاده شدیم از هم خدافظی کردیم و رفتم پیش جیوو
۱۹.۰k
۳۰ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.