مش برداشت ه سراب ند درا را

مـشك بـرداشت كه سيـراب كـند دريـا را
رفـت تـا تـشنـگي‌اش آب كـند دريـا را

آب روشن شد و عكـس قـمر افتاد در آب
مـاه مي‌خواست كه مهتاب كند دريا را

تـشنه مي‌خواست ببيند لـب او را دريا
پس ننوشيد كه سيراب كند دريا را

كوفه شد، علقمه شق القمري ديگر ديد
ماه افتاد كه محراب كند دريا را

تـا خجالت بكشد، سرخ شود چهره ی آب
زخم مي‌خورد كه خوناب كند دريا را

نـاگهان موج برآمد كه رسيد اقيانوس
تـا در آغوش خودش خواب كند دريا را

آب مهـريه گُل بـود و اِلاّ خـورشيد
در توان داشت كه مرداب كند دريـا را

روي دست تو نديده است كسي دريادل
چون خدا خواست كه ناياب كند دريا را
دیدگاه ها (۰)

#خطاطی #نستعلیق #شکسته_نستعلیق

#نستعلیق #شکسته_نستعلیق #خطاطی

گاهی سکوت پر واژه تر از رمانی از کلمات است؛سخن میگوید بی آنک...

چشمه‌های خروشان تو را می‌شناسندموج‌های پريشان تو را می‌شناسن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط