شهید احمد کاظمی در عملیاتبیتالمقدس ترکش خورده بود به س

شهید احمد کاظمی در #عملیات_بیت_المقدس ترکش خورده بود به سرش. با التماس بردیمش اورژانس. اصرار داشت سر پایی مداوایش کنند. پزشک که زخم عمیقش را دید بستریش کرد.

بر اثر خون ریزی زیاد از هوش رفت؛ اما یکباره به هوش آمد و گفت بلند شو برویم. اصرار کردم و دلیل این تصمیم را پرسیدم.
گفت می گویم به شرط اینکه تا زنده ام به کسی نگویی.

در اتاق عمل خوابیده بودم که حضرت زهرا سلام الله علیها از در وارد شدند. دستی به سرم کشیدند و گفتند بلند شو! بلند شو! چیزی نیست. بلند شو برو به کارهایت برس.
#شهید_احمد_کاظمی #شهدا_و_حضرت_زهرا (س) #خاطرات_عشق_شهدا_به_حضرت_زهرا

راوی: راوی: آقای خانزاده #کتاب_خط_عاشقی2 (خاطرات عشق شهدا به حضرت زهرا س)، گرد آوری: حسین کاجی، بازنویسی: مهدی قربانی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم- بهار 1395، خاطره 59. به نقل از مجله پیام انقلاب شماره ۱۲ تیرماه ۱۳۸۷.

✂ ️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
https://eitaa.com/boreshha
🌍 http://www.boreshha.ir/
دیدگاه ها (۲)

عماد از همان ابتدای کار، دنبال لقمه های بزرگ بود. برش اول: ...

اواخرجنگ بود. آمد سراغم که روی سینه اش بنویسم «یا زهرا (س)» ...

شهادت رضا چیزی نبود که قابل کتمان باشد. از همان قبل تولدش از...

رفته بودم تهران. گفتم سری هم به خانواده حسن بزنم. پدر حسن پ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط