عروسک خانوم من
p54
بدون اینکه کسی متوجه شه به سمت اتاق رفت و در رو بست و قفل کرد
کوک: چیشده ا.ت؟خوبی؟
ا.ت: کوک
کوک: جونم بگو چیشده چرا گریه میکنی
ا.ت: من؟گریه نمیکنم که(صدای لرزون و بغض)
کوک: ماسکشو کند و ا.ت رو تخت نشوند و جلوش زانو زد
کوک: بگو چیشده
ا.ت: قبلش...جونگکوک کوچولو چند تا سوال دارم صادق باش اذیتم نکن
کوک: فکر میکنی تو این حال اذیتت میکنم؟....فقط بپرس
ا.ت: من چیم برات؟
کوک: تو؟قلب تو سینمی تمام زندگیم رفیقمی مادرمی مادری که تحملم میکنه
ا.ت: کوک من هیچوقت نمیخواستم بگم اما من.....با تموم وجودم (شروع کرد زدن رو سینش)با تمام این فکر و جسمم.....(مکث کرد تا گریش نترکه) عاشقتم(بغض خراب)
کوک ویو
اشکام ریخت....تو دلم خوشحال بودم و از گریش ناراحت...ناخودآگاه با گریم خندیدم و دستاشو گرفتم
کوک: دیگه واسه چی گریه میکنی عشقم؟(خنده)مگه فکر کردی من دوستت ندارم؟(بم و بغض) منم عاشقتم از همه چی بیشتر دوستت دارم
ا.ت: کوک هق...ببخشم باشه؟که گفتمش....دیگه تحمل نداشتم(گریه شدید)
کوک داشت دیوونه میشد رگای صورتش زده بود بیرون تو یه لحظه ا.ت بغل گرفت و شروع کرد مک زدن لباش...عروسک از اون مشتاق تر ادامه میداد انگار این آخرین تماس بود
کوک جداشد و ا.تو محکم بغل گرفت
کوک: لطفا گریه نکن دیوونه کنندس....الان دیگه همه چی خوبه عروسک خانومم
ا.ت: خوبه؟کوک خوشحالم که دوستم داری ممنونم ازت ولی ....خواهش میکنم ازم متنفر نشو
کوک که هیچی رو نمیدونست پیشونی ا،تو بوسید و محکم بغلش کرد
کوک: عمرا بشم
عمرا...واره جالبی بود....نه برا وقتی که یادش امد دیگه باید بره
ا.ت: کوک من الان خوبم فقط یکم خجالت میکشم میشه لطفا ده دقیقه تنهام بزاری؟
کوک: چی؟این موقع؟اصلا
ا.ت: اگه دوستم داری همین یه کارو بکن
نمیخواست اما سر پایین افتاده ا.ت و بازیش با دکمه کوک یعنی یکم وقت میخواد
لباشو بوسید و رفت پشت در
کوک: یادت نره مامان عزیزم تو تنها کسی هستی که دارم همیشه پشتمم
با رفتن کوک گریه ا.ت شروع شد و با تمام وجودش جیغ زد اما صدا فقط تو اتاق بود عایق دیوارا نمیزاشت کسی حرفی بشنوه و این خوب بود ...ا.ت گریه میکرد زجه و جیغ میزد چون از بچگی سرنوشت براش بد خط نوشت... "عشقی دو طرفه اما دوریای که امان رو میبرید". 'بهترین رفیقا اما صحبت باهاشون ممنوعه' . "پول داری اما پول کثیف" . 'والدین اما تا یه سنی' . "ازدواج اما بی عشق براش" . 'جیغ اما سکوت خالص'
ا.ت: خدایا ممنون که منو اینجوری خوشحال کردی....مرسی که رو مرز هولم میدی اما نمیندازیم
هقهقه و قهقهه ترکیب صدای مظلومیت بود...اشکاشو پاک کرد و زنگ زد به یونگی
ا.ت: کارا رو کردی؟
÷اره...حالت خوبه؟
ا.ت: اره سریع باید بریم
خدمتکاری رو برد توی اتاق و لباساشو کند
ا.ت: همینجا بمون...
خدایی ۳۰ تا برا دو پارت بده؟😭
بدون اینکه کسی متوجه شه به سمت اتاق رفت و در رو بست و قفل کرد
کوک: چیشده ا.ت؟خوبی؟
ا.ت: کوک
کوک: جونم بگو چیشده چرا گریه میکنی
ا.ت: من؟گریه نمیکنم که(صدای لرزون و بغض)
کوک: ماسکشو کند و ا.ت رو تخت نشوند و جلوش زانو زد
کوک: بگو چیشده
ا.ت: قبلش...جونگکوک کوچولو چند تا سوال دارم صادق باش اذیتم نکن
کوک: فکر میکنی تو این حال اذیتت میکنم؟....فقط بپرس
ا.ت: من چیم برات؟
کوک: تو؟قلب تو سینمی تمام زندگیم رفیقمی مادرمی مادری که تحملم میکنه
ا.ت: کوک من هیچوقت نمیخواستم بگم اما من.....با تموم وجودم (شروع کرد زدن رو سینش)با تمام این فکر و جسمم.....(مکث کرد تا گریش نترکه) عاشقتم(بغض خراب)
کوک ویو
اشکام ریخت....تو دلم خوشحال بودم و از گریش ناراحت...ناخودآگاه با گریم خندیدم و دستاشو گرفتم
کوک: دیگه واسه چی گریه میکنی عشقم؟(خنده)مگه فکر کردی من دوستت ندارم؟(بم و بغض) منم عاشقتم از همه چی بیشتر دوستت دارم
ا.ت: کوک هق...ببخشم باشه؟که گفتمش....دیگه تحمل نداشتم(گریه شدید)
کوک داشت دیوونه میشد رگای صورتش زده بود بیرون تو یه لحظه ا.ت بغل گرفت و شروع کرد مک زدن لباش...عروسک از اون مشتاق تر ادامه میداد انگار این آخرین تماس بود
کوک جداشد و ا.تو محکم بغل گرفت
کوک: لطفا گریه نکن دیوونه کنندس....الان دیگه همه چی خوبه عروسک خانومم
ا.ت: خوبه؟کوک خوشحالم که دوستم داری ممنونم ازت ولی ....خواهش میکنم ازم متنفر نشو
کوک که هیچی رو نمیدونست پیشونی ا،تو بوسید و محکم بغلش کرد
کوک: عمرا بشم
عمرا...واره جالبی بود....نه برا وقتی که یادش امد دیگه باید بره
ا.ت: کوک من الان خوبم فقط یکم خجالت میکشم میشه لطفا ده دقیقه تنهام بزاری؟
کوک: چی؟این موقع؟اصلا
ا.ت: اگه دوستم داری همین یه کارو بکن
نمیخواست اما سر پایین افتاده ا.ت و بازیش با دکمه کوک یعنی یکم وقت میخواد
لباشو بوسید و رفت پشت در
کوک: یادت نره مامان عزیزم تو تنها کسی هستی که دارم همیشه پشتمم
با رفتن کوک گریه ا.ت شروع شد و با تمام وجودش جیغ زد اما صدا فقط تو اتاق بود عایق دیوارا نمیزاشت کسی حرفی بشنوه و این خوب بود ...ا.ت گریه میکرد زجه و جیغ میزد چون از بچگی سرنوشت براش بد خط نوشت... "عشقی دو طرفه اما دوریای که امان رو میبرید". 'بهترین رفیقا اما صحبت باهاشون ممنوعه' . "پول داری اما پول کثیف" . 'والدین اما تا یه سنی' . "ازدواج اما بی عشق براش" . 'جیغ اما سکوت خالص'
ا.ت: خدایا ممنون که منو اینجوری خوشحال کردی....مرسی که رو مرز هولم میدی اما نمیندازیم
هقهقه و قهقهه ترکیب صدای مظلومیت بود...اشکاشو پاک کرد و زنگ زد به یونگی
ا.ت: کارا رو کردی؟
÷اره...حالت خوبه؟
ا.ت: اره سریع باید بریم
خدمتکاری رو برد توی اتاق و لباساشو کند
ا.ت: همینجا بمون...
خدایی ۳۰ تا برا دو پارت بده؟😭
۹۰۴
۰۲ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.