وقتی کریسمس رو با اکس روانیت جشن میگیری...
P9
اونهو: [....] اما لطفا دیگه کاری نکن چاقو بخوری و بدون اون دو تا الان زندانن)
کوک: ....
اونهو: حرفی هست؟
کوک: ا.ت کجاست
اونهو؛ خونت
کوک: خونه من؟!!!!
اونهو: اهوم
کوک سرم و کیسه خونو از خودش کند
اونهو: هوی هوی هوی تو هنوز خوب نشدی
کوک: مهم نیست
کوک بلند شد و همونجور که گُردهشو(پهلوش رو) گرفته بود تو روی اونهو ایستاد دو برابرش بود واقعا اون هو سرشو یکم بالا اورد
کوک: منو میبری خونم؟
اونهو: خوشم میاد مودب میشی
کوک ویو
شیطونه میگه اجزا صورتشو قاطی کنا...هوففف ولش اروم باش کوک
کوک: پس میبری؟
اونهو: بریم
راوی
کارای ترخیص انجام شد و کوک برگشت خونه و با رفتن اونهو وارد خونش شد و ا.ت رو دید که داشت کیک درست میکرد...بی حرف سمتش رفت و از پشت بغلش کرد که ا.ت جیغ کوتاهی کشید
ا.ت: چییی تو اینجا چیکار میکنی
کوک: خونه خودمه نمیتونم بیام؟(شیطون)
ا.ت: نه...اخه تو هنوز خوب نشدی
کوک: پس خوب مراقبم باش
ا.ت راستی برا چی چاقو خوردی؟
کوک؛ یه نفری برادرمو کشته بود و ادا میکرد غیرعمد بوده منم همونکارو با برادرش کردم
ا.ت: کوککککک!
کوک: من منتظرم(خنده)
ا.ت: (خنده)چیشش برو بشین الان میام
کوک گردن ا،تو بوسید و دندون ریزی کند و رفت نشست اما همین کار کوچولو لبای ا.ت رو عین گوجه کرده بود کوک لباسشو از تنش در آورد و نیمه لخت رو مبل تکیه داد
ا.ت ویو
دستامو شستم و به کوک نگاه کردم که لخت بود...این بدن با کبودی هم قشنگ بود....اما اما..هیچوقت مال من نشده بود....کوک یه بارم منو دست نزد ولی اینبار من میخوام اونو مال خودم کنم
به سمتش رفتم و پیشونیش بوسیدم که چشماشو باز کرد و لبخندی زد
کوک: تموم شد؟
ا.ت: اهوم
دستاشو به نشونه بهل باز کرد و من تو بغلش فرود امدم چقدر این تن بهم میچسبید ...
کوک: میدونستی امروز روز اصلی کریسمسه؟(نازش کرد)
ا.ت: مگه دیروز نبود؟
کوک: نه کوچولو
ا.ت: نهههه پس کادوتو خیلی زود دادم(پکر و ناراحت)
کوک: مهم اینه که تو فکر میکردی کریسمسه
ا.ت: عوممم نههه نمیخوام(سرشو فرو کرد تو سینه کوک)
کوک: (قهقه)بچه واقعا کادوهای بامزه ای بهم دادی
ا.ت: جا تشکردته؟(شاکی)
کوک: بله بله ممنون عشقم...ولی شت!نه!من برات کادو نگرفتم!
ا.ت: عوضش کریسمس بعدی باید جبران امسالم بکنی
کوک: نه هنوز دیر نشده بزار برم بخرم
کوک خواست بلند شه که ا.ت هلش داد و محکم بغلش کرد
ا.ت: اگه میخوای جبران کنی...یه جور دیگه برام جبران کن(بم)
کوک: چ..چطوری
ا.ت انگشتشو روی س*ینه کوک کشید و با شیطنت تو چشماش زل زد
ا.ت: اینجوری
کوک: شیطون کوچولو بیا ببوسمت(خنده)
ا.ت: نه با بوس و بغل و نوازش....میخوام این بدن کاملا برای خودم بشه
کوک: منظورتو نمیفهمم
ا.ت: میفهمی همونیه که فکر میکنی...اولین بار شروع با من چطوره؟
کوک: ...
۳۰😈❤️
اونهو: [....] اما لطفا دیگه کاری نکن چاقو بخوری و بدون اون دو تا الان زندانن)
کوک: ....
اونهو: حرفی هست؟
کوک: ا.ت کجاست
اونهو؛ خونت
کوک: خونه من؟!!!!
اونهو: اهوم
کوک سرم و کیسه خونو از خودش کند
اونهو: هوی هوی هوی تو هنوز خوب نشدی
کوک: مهم نیست
کوک بلند شد و همونجور که گُردهشو(پهلوش رو) گرفته بود تو روی اونهو ایستاد دو برابرش بود واقعا اون هو سرشو یکم بالا اورد
کوک: منو میبری خونم؟
اونهو: خوشم میاد مودب میشی
کوک ویو
شیطونه میگه اجزا صورتشو قاطی کنا...هوففف ولش اروم باش کوک
کوک: پس میبری؟
اونهو: بریم
راوی
کارای ترخیص انجام شد و کوک برگشت خونه و با رفتن اونهو وارد خونش شد و ا.ت رو دید که داشت کیک درست میکرد...بی حرف سمتش رفت و از پشت بغلش کرد که ا.ت جیغ کوتاهی کشید
ا.ت: چییی تو اینجا چیکار میکنی
کوک: خونه خودمه نمیتونم بیام؟(شیطون)
ا.ت: نه...اخه تو هنوز خوب نشدی
کوک: پس خوب مراقبم باش
ا.ت راستی برا چی چاقو خوردی؟
کوک؛ یه نفری برادرمو کشته بود و ادا میکرد غیرعمد بوده منم همونکارو با برادرش کردم
ا.ت: کوککککک!
کوک: من منتظرم(خنده)
ا.ت: (خنده)چیشش برو بشین الان میام
کوک گردن ا،تو بوسید و دندون ریزی کند و رفت نشست اما همین کار کوچولو لبای ا.ت رو عین گوجه کرده بود کوک لباسشو از تنش در آورد و نیمه لخت رو مبل تکیه داد
ا.ت ویو
دستامو شستم و به کوک نگاه کردم که لخت بود...این بدن با کبودی هم قشنگ بود....اما اما..هیچوقت مال من نشده بود....کوک یه بارم منو دست نزد ولی اینبار من میخوام اونو مال خودم کنم
به سمتش رفتم و پیشونیش بوسیدم که چشماشو باز کرد و لبخندی زد
کوک: تموم شد؟
ا.ت: اهوم
دستاشو به نشونه بهل باز کرد و من تو بغلش فرود امدم چقدر این تن بهم میچسبید ...
کوک: میدونستی امروز روز اصلی کریسمسه؟(نازش کرد)
ا.ت: مگه دیروز نبود؟
کوک: نه کوچولو
ا.ت: نهههه پس کادوتو خیلی زود دادم(پکر و ناراحت)
کوک: مهم اینه که تو فکر میکردی کریسمسه
ا.ت: عوممم نههه نمیخوام(سرشو فرو کرد تو سینه کوک)
کوک: (قهقه)بچه واقعا کادوهای بامزه ای بهم دادی
ا.ت: جا تشکردته؟(شاکی)
کوک: بله بله ممنون عشقم...ولی شت!نه!من برات کادو نگرفتم!
ا.ت: عوضش کریسمس بعدی باید جبران امسالم بکنی
کوک: نه هنوز دیر نشده بزار برم بخرم
کوک خواست بلند شه که ا.ت هلش داد و محکم بغلش کرد
ا.ت: اگه میخوای جبران کنی...یه جور دیگه برام جبران کن(بم)
کوک: چ..چطوری
ا.ت انگشتشو روی س*ینه کوک کشید و با شیطنت تو چشماش زل زد
ا.ت: اینجوری
کوک: شیطون کوچولو بیا ببوسمت(خنده)
ا.ت: نه با بوس و بغل و نوازش....میخوام این بدن کاملا برای خودم بشه
کوک: منظورتو نمیفهمم
ا.ت: میفهمی همونیه که فکر میکنی...اولین بار شروع با من چطوره؟
کوک: ...
۳۰😈❤️
۱.۱k
۰۲ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.