پیرمردی هر روز تومحله پسرکی رو با پای برهنه می دید که با

پیرمردی هر روز تومحله پسرکی رو با پای برهنه می دید که با توپ پلاستیکی فوتبال بازی میکرد.
روزی رفت و یه کفش کتونی نو خرید و اومد به پسرک گفت:
بیا این کفشا رو بپوش.
پسرک کفشا رو پوشید و خوشحال رو به پیرمرد کرد و گفت:
شما خدایید؟
پیرمرد لبش را گزید و گفت نه پسرجان.

پسرک گفت:
پس دوست خدایی،
چون من دیشب فقط به خدا گفتم کفش ندارم.....!!

دوست خدا بودن سخت نیست
دیدگاه ها (۱)

ﺩﺧﺘﺮﻱ ﯾﻚ موبایل ﺧﺮﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩ ...ﭘﺪﺭﺵ ﻭﻗﺘﻲ آنرﺍ ﺩﯾﺪ،ﮔﻔﺖ : ﻭﻗﺘﻲ ﺁ...

(امروز روز حسینه از دستش نده خوب بد زشت گناهکار دست خالی برت...

سلام. لطفاً این متن رو کامل بخونید بعد تصمیم با خودتونهبه طو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط