باهام بود

بـــاهام بودے
ولـــــے همیـــــشہ میـــدونستم
موندنے نـــبودے
تـــرس از نبودَنِـــت همہ ے لَـــحظہهای قَـــــشنگ بودَنِـــت رو بَرام نـــابود میڪَرد
مَڹ با بودنِـــت نـــابود بـــودم چہ بــِـرسہ بہ نَــبودنــــت...
دیدگاه ها (۱)

بیا باران دلتنگی امانم را گرفت امشب دوباره خاطرات بد توانم ر...

کاش یکی پیدا میشد که وقتی میدید گلوت ابر داره و چشمات بارونب...

مـیدانم برای من نیستی...امادلی که تنگ باشد این حرف هارا نمیف...

تو را مےخواهم و دانم که هرگزبه کام دل در آغوشت نگیرمتویےآن آ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط