آب و آتش پارت۱۲
رفتیم داخل نمای داخلی خانه کلاسیک بود
گفت بشینم و رفت تا یکم خوردنی بیاره
وقتی اومد کلی خوراکی آورده بود
انگار می خواست فیلم بذاره
بعدش اومد روی میز سینی دمنوش گذاشت
با چند تا باند اومده بود
رایلا خنگ خدا اگه الان زخمش رو نبندم مریض میشه: دست رو بده تا زخم هاتو ببندم وگرنه مریض میشی
چویا می خواد زخمم رو بنده(دراز کردن دست): باشه فقط سریع انگار امشب شب فیلمه برات درسته؟
رایلا(باند پیچی کردن دست)ای احمق اگه چیزیت بشه ناراحت میشم: آره امشب شبی بود که پدرم مافیا رو دستش گرفت و امشب برام شد شب فیلم چون پدرم قول داد بیاد فیلم ببینیم ولی هرگز این اتفاق نه افتاد
تموم شدن باندپیچی دست چویا
چویا ناراحت شدم انگار باید بیشتر در موردش بدونم ( جمع کردن دست و بردن پشت گردن): واقعا بده من پدرو مادر نداشتم ولی اینکه بهت وعده بدون انجام ندن درد داره اونم خیلی زیاد
گرفتن دست رایلا آوردن توی بغل خود
لب گرفتن ازش اونم خیلی خشن.
#بانگو_استری_داگز #سگ_های_ولگرد_بانگو #چویا_ناکاهارا #فن-فیک #سناریو #انیمه #مانگا
گفت بشینم و رفت تا یکم خوردنی بیاره
وقتی اومد کلی خوراکی آورده بود
انگار می خواست فیلم بذاره
بعدش اومد روی میز سینی دمنوش گذاشت
با چند تا باند اومده بود
رایلا خنگ خدا اگه الان زخمش رو نبندم مریض میشه: دست رو بده تا زخم هاتو ببندم وگرنه مریض میشی
چویا می خواد زخمم رو بنده(دراز کردن دست): باشه فقط سریع انگار امشب شب فیلمه برات درسته؟
رایلا(باند پیچی کردن دست)ای احمق اگه چیزیت بشه ناراحت میشم: آره امشب شبی بود که پدرم مافیا رو دستش گرفت و امشب برام شد شب فیلم چون پدرم قول داد بیاد فیلم ببینیم ولی هرگز این اتفاق نه افتاد
تموم شدن باندپیچی دست چویا
چویا ناراحت شدم انگار باید بیشتر در موردش بدونم ( جمع کردن دست و بردن پشت گردن): واقعا بده من پدرو مادر نداشتم ولی اینکه بهت وعده بدون انجام ندن درد داره اونم خیلی زیاد
گرفتن دست رایلا آوردن توی بغل خود
لب گرفتن ازش اونم خیلی خشن.
#بانگو_استری_داگز #سگ_های_ولگرد_بانگو #چویا_ناکاهارا #فن-فیک #سناریو #انیمه #مانگا
۴۴۲
۲۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.