من اولین بار وقتی فهمیدم عاشق شدم

من اولین بار، وقتی فهمیدم عاشق شدم
که زیر بارون میدویدم!
قرار بود بره سفر
و من باید ازش خداحافظی میکردم.
یادمه قبل اون روزها
روزای ابری رو تماماً خواب بودم.
عاشقِ آفتاب بودمو از هوای ابری فراری
اما، اون شب همه چیز فرق میکرد.

من اولین بار، وقتی فهمیدم عاشق شدم
که دیر شده بود و چتری نبود
و من دُرست اون طرف خیابون
رو به روی درشون،
به دستهای خیس ام نگاه میکردم

بعدها، اون قهر کرد و رفت اما
من هیچوقت به روزهای قبل اون برنگشتم.
انگار که فقط اومده بود تا
منو با این هوا آشتی بده بره
انگار باید حتما یکی میومد و میرفت
تا من با بارون دوست میشدم.
#افسون
دیدگاه ها (۱)

.دلم تنگ استبرای کسی کهنه میشود او را داشتنه میشود او را خوا...

فرار کن، اما نه مثل موسولینی!بذار با هم روراست باشیم، تو می ...

.نه قراری برای ملاقاتنه حرفی برای گفتننه ذوقی برای خواندنِ ک...

دوباره پاییزاما نه ((فصل خزان)) زرد!دوباره پاییزاما نه فصل ا...

اولین نگاه_𝗽𝗮𝗿𝘁𝟲از تعجب چشمام باز مونده بود نمیدونستم چیکار ...

دوپارتی جیمین * پارت 2

زندگی با خنده ( پلیس مخفی)ویو ساراآروم چشام رو باز کردم تو ی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط