هرچی من بگمه پارت اخر
#هرچی_من_بگمه #پارت_اخر
از زبون #رویا
دقیقا عروسیم رو انداختم روزی که مبینا عروسی میکرد تا باهم عروسی بگیریم همهی دخترا هم بودن خیلی استرس داشتم که لوهان لبامو بوسید و کمی از رژ لب رو هم خورد
+یا ارایشم و خراب کردی
لوهان:رژش زیلدی بود دیگه
بالاخره رفتیم وقتی اجازهی بوسه رو داد لوهان لبام و بوسید ازم جدا شد
+ایلینم حالا یاد میگیره
لوهان:بلد بود😂
بعد ما چانی و مبینا رفتن بعد عروسی نشستیم کلی با دخترا بگو مگو کردیم و خوش گذروندیم
دوسال بعد....
+ایلین اروم بشین دیگه
ایلین:من اجی نوموخام😡
لوهان:راستی میگی تک فرزندیه او عشقه👍
+یا لوهانی تو هم طرفشو میگیری؟؟☹️
لوهان:نه عشقم😘
+نا امیدم کردین
بچه رو بغل کردم رفتم تو اتاقم لوهانم اومد
لوهان:عشقم سیلدا و مبینا اومدن
+اومدن پایین
بچه رو خوابوندم رو تخت رفتم پایین
+سلام دخترا
مبینا:بچه کو خالش ببینش
ایلین:نو که اومد به بازار کهنه شود دل ازار😭
سیلدا:بیا پیش خاله تو همیشه عزیز منی
ایلین رفت تو بغل سیلدا
+مبینا چقد باد کردی من انقدی زمان بارداری باد نکردم که تو کردی😂
چانی:بچم قراره مثل خودم قد بکشه خو
همه:😂😂😂
+من نمیزارم بچم مثل تو برج ایفل شه😂
امیر:خاله ایلین من و اذیت میکنه
+ایلین انقد شیطونی نکن😠
ایلین:اصلا من قهلم
ایلین رفت تو اتاقش وقتی خوش و بش با دخترا تموم شد و رفتن رفتم پیش ایلین😗
+دختر خوشگلم ناراحت نشو اصلا میخوای فردا بریم شهربازی
بالاخره اشتی کرد و فردای اونروز کلی خوشگذروندیم و تا ابد با خوبی زندگی کردیم
خوب لاوا این فیکم تموم شد☺️امیدوارم لذت برده باشین ازش و دوستش داشته باشین 😙من تمام سعیم رو کردم تا براتون خوب بنویسم😇
#payan
از زبون #رویا
دقیقا عروسیم رو انداختم روزی که مبینا عروسی میکرد تا باهم عروسی بگیریم همهی دخترا هم بودن خیلی استرس داشتم که لوهان لبامو بوسید و کمی از رژ لب رو هم خورد
+یا ارایشم و خراب کردی
لوهان:رژش زیلدی بود دیگه
بالاخره رفتیم وقتی اجازهی بوسه رو داد لوهان لبام و بوسید ازم جدا شد
+ایلینم حالا یاد میگیره
لوهان:بلد بود😂
بعد ما چانی و مبینا رفتن بعد عروسی نشستیم کلی با دخترا بگو مگو کردیم و خوش گذروندیم
دوسال بعد....
+ایلین اروم بشین دیگه
ایلین:من اجی نوموخام😡
لوهان:راستی میگی تک فرزندیه او عشقه👍
+یا لوهانی تو هم طرفشو میگیری؟؟☹️
لوهان:نه عشقم😘
+نا امیدم کردین
بچه رو بغل کردم رفتم تو اتاقم لوهانم اومد
لوهان:عشقم سیلدا و مبینا اومدن
+اومدن پایین
بچه رو خوابوندم رو تخت رفتم پایین
+سلام دخترا
مبینا:بچه کو خالش ببینش
ایلین:نو که اومد به بازار کهنه شود دل ازار😭
سیلدا:بیا پیش خاله تو همیشه عزیز منی
ایلین رفت تو بغل سیلدا
+مبینا چقد باد کردی من انقدی زمان بارداری باد نکردم که تو کردی😂
چانی:بچم قراره مثل خودم قد بکشه خو
همه:😂😂😂
+من نمیزارم بچم مثل تو برج ایفل شه😂
امیر:خاله ایلین من و اذیت میکنه
+ایلین انقد شیطونی نکن😠
ایلین:اصلا من قهلم
ایلین رفت تو اتاقش وقتی خوش و بش با دخترا تموم شد و رفتن رفتم پیش ایلین😗
+دختر خوشگلم ناراحت نشو اصلا میخوای فردا بریم شهربازی
بالاخره اشتی کرد و فردای اونروز کلی خوشگذروندیم و تا ابد با خوبی زندگی کردیم
خوب لاوا این فیکم تموم شد☺️امیدوارم لذت برده باشین ازش و دوستش داشته باشین 😙من تمام سعیم رو کردم تا براتون خوب بنویسم😇
#payan
۸.۶k
۰۵ تیر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.