هر شب یتیم توست دل جمکرانی ام

هر شب یتیم توست دل جمکرانی ام
جانم به لب رسیده بیا یار جانی ام


از باد ها نشانی تان را گرفته ام
عمری است عاجزانه پی آن نشانی ام

طِی شد جوانی من و رؤیت نشد رُخت
"شرمنده ی جوانی از این زندگانیم"

با من بگو که خیمه کجا می کنی به پا
آخر چرا به خاک سیه می نشانی ام


در این دهه اگر چه صدایت گرفته است
یک شب بخوان به صوت خوش آسمانی ام


در روضه احتمال حضورت قوی تر است
شاید به عشق نام عمویت بخوانی ام


هم پیر قد خمیدگی زینب توام
هم داغ دار آن دو لب خیزرانی ام


این روزها که حال مرا درک می کنی
بگذار دست بر دل آتشفشانی ام


در به دری برای غلام تو خوب نیست
تأیید کن که نوکر صاحب زمانی ام
#امام_غایب
دیدگاه ها (۶)

باران میبارد...شاید؛فاطمه (س) پشت پای مهدی (عج)آب میریزد...ع...

ای روح آفتاب چرا پا نمی شوی بانوی بو تراب چرا پا نمی شوی په...

دیگر نمی گویم بیــــــا…هر جا نبودنت را درک کرده ام! جایی نب...

ای سبز چشم هات زباران نجیب ترای جذبه ات، نگاه خدا، بلکه سیب ...

ازمایشگاه سرد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط