فیک
#تابع_قوانین_جمهوری_اسلامی_ایران_و_ویسگون
^My little demon ^
☆شیطان کوچولوی من ☆
پارت : ۵
رفتیم تو سرویس جنی سر و صورتش رو اب زد
ام ... جنی بهتر شدی ؟
جنی : اره .. خوبم
لیسا: اخه چطوری اینجوری شدی ؟
جنی : وقتی تونی وان شروعکرد به خوندن من لایت استیک ام رو در اوردم و دست ا.ت رو گرفتم و یک م گذشت سرم گیج رفت ..
ام ..خب بچه ها می خوام یک چیز رو بهتون بگم .. من به شما خیلی اعتماد دارم بهترین دوستای منیین پس به هم اعتماد کنین
لیسا و جنی : باشه
خب دست راستتون رو بدین ... و به شکمم نگاه کنین ..(چشمام روبستم تمرکز کردم و مهره رو نشون دادم )
جنی : این این یک مهره توی شکمت هست اما چرا نصفش ابی و نصفش سیاه ...
لیسا : تو دیگه کی هستی
من شیطانم ..(داستان رو تعریف کردم ) و تهیونگ هم بوده اما الان ادم هست
جنی :من و ته به هم قول دادیم چیزی رو پنهون نکنیم و یک چیز هایی در این مورد گفت ممم فکر کردم حرف های بچه گونن و اما این واقعی بود ..
لیسا : یک چیز بگم
ا.ت و جنی : بگو خب
لیسا: الان تو جای مامان بزرگمی ...(من و جنی خندییدیم ) .. والا تو الان حدود ۴۹۹ سال و ۶ ماه ات است
جنی : اما اگه این شیش ماه ادم نشی چی میشه .
خب سوال خوبی پرسیدی : این دو تا شرایط داره ۱. موقیت این باشه که یک روح بد واردم میشه و روزگار مردم رو سیاه می کنم و راه اینکه از این حالت در بیام باید یک جنس مخالف که من رو باتمام وجود دوستم داره ارتباط فیزیکی برقرار کنم ۲. یا اینکه موقیت ای باشه که دارم برای اون کسی که دوستش دارم جونم رو فدا می کنم و بعد از شش ماه دوباره مثل یک ادم بالغ به زندگیم برگردم
لیسا : خب توهم شدی داستان اگه بخواهیم ادمت کنیم باید شوهرت بدیم
جنی : اره چاره ای نزاشتی
خب دیگه بسه بریم
ویوی کوک
....
یکم گذشت هی ان ور و اون ور میکردم .. اخی بالاخره اومدن خب رنگ و روشون برگشته بود یکم اروم شدم
حالا نوبت اجرای ا.ت بود وای که من چقدر این اهنگشو دوست دارم اروم زیر لبم می خوندم که جنی سرشو اورد جلو
جنی : اوپا چی می خونی ؟ (شیطونی)
×ام ام .. چی چیزه دارم اهنگی که خوندیمو می خونم ... چیزه خاصی نمی خونم اره ...
جنی : (تو ذهنم: اگه ا.ت و کوک با هم بشن وای که چقدر عالی میشه )
.
.
.
خیلی وقت گذشت خسته شدم داشت خوابم می برد که جین جیسو و رزی و جیمین لیسا با کلی فهوه اومدن اخی هوام بگی نگی سرد بود جنی یک هو از توی کیفش چند تا انرژی زا در اورد
لیسا : جنی واقعا این هارو از کجا اوردی
جنی: خوب شد گرفتم الان همه این جا قش کرده بودن
وایی من خیلی دوست دارم یدونه بده
×اتفاقا منم دوست دارم
دیدم یک هو چشماش برق زد انگار خیلی خوش حال شد
اما یک هو زود خودشو جمع کرد
ممنونم اونی
جنی : خواهش ... کوک بیا توهم بخور
×باش
لایک کنین
شرط: ۵ لایک
و ۲ کامنت
^My little demon ^
☆شیطان کوچولوی من ☆
پارت : ۵
رفتیم تو سرویس جنی سر و صورتش رو اب زد
ام ... جنی بهتر شدی ؟
جنی : اره .. خوبم
لیسا: اخه چطوری اینجوری شدی ؟
جنی : وقتی تونی وان شروعکرد به خوندن من لایت استیک ام رو در اوردم و دست ا.ت رو گرفتم و یک م گذشت سرم گیج رفت ..
ام ..خب بچه ها می خوام یک چیز رو بهتون بگم .. من به شما خیلی اعتماد دارم بهترین دوستای منیین پس به هم اعتماد کنین
لیسا و جنی : باشه
خب دست راستتون رو بدین ... و به شکمم نگاه کنین ..(چشمام روبستم تمرکز کردم و مهره رو نشون دادم )
جنی : این این یک مهره توی شکمت هست اما چرا نصفش ابی و نصفش سیاه ...
لیسا : تو دیگه کی هستی
من شیطانم ..(داستان رو تعریف کردم ) و تهیونگ هم بوده اما الان ادم هست
جنی :من و ته به هم قول دادیم چیزی رو پنهون نکنیم و یک چیز هایی در این مورد گفت ممم فکر کردم حرف های بچه گونن و اما این واقعی بود ..
لیسا : یک چیز بگم
ا.ت و جنی : بگو خب
لیسا: الان تو جای مامان بزرگمی ...(من و جنی خندییدیم ) .. والا تو الان حدود ۴۹۹ سال و ۶ ماه ات است
جنی : اما اگه این شیش ماه ادم نشی چی میشه .
خب سوال خوبی پرسیدی : این دو تا شرایط داره ۱. موقیت این باشه که یک روح بد واردم میشه و روزگار مردم رو سیاه می کنم و راه اینکه از این حالت در بیام باید یک جنس مخالف که من رو باتمام وجود دوستم داره ارتباط فیزیکی برقرار کنم ۲. یا اینکه موقیت ای باشه که دارم برای اون کسی که دوستش دارم جونم رو فدا می کنم و بعد از شش ماه دوباره مثل یک ادم بالغ به زندگیم برگردم
لیسا : خب توهم شدی داستان اگه بخواهیم ادمت کنیم باید شوهرت بدیم
جنی : اره چاره ای نزاشتی
خب دیگه بسه بریم
ویوی کوک
....
یکم گذشت هی ان ور و اون ور میکردم .. اخی بالاخره اومدن خب رنگ و روشون برگشته بود یکم اروم شدم
حالا نوبت اجرای ا.ت بود وای که من چقدر این اهنگشو دوست دارم اروم زیر لبم می خوندم که جنی سرشو اورد جلو
جنی : اوپا چی می خونی ؟ (شیطونی)
×ام ام .. چی چیزه دارم اهنگی که خوندیمو می خونم ... چیزه خاصی نمی خونم اره ...
جنی : (تو ذهنم: اگه ا.ت و کوک با هم بشن وای که چقدر عالی میشه )
.
.
.
خیلی وقت گذشت خسته شدم داشت خوابم می برد که جین جیسو و رزی و جیمین لیسا با کلی فهوه اومدن اخی هوام بگی نگی سرد بود جنی یک هو از توی کیفش چند تا انرژی زا در اورد
لیسا : جنی واقعا این هارو از کجا اوردی
جنی: خوب شد گرفتم الان همه این جا قش کرده بودن
وایی من خیلی دوست دارم یدونه بده
×اتفاقا منم دوست دارم
دیدم یک هو چشماش برق زد انگار خیلی خوش حال شد
اما یک هو زود خودشو جمع کرد
ممنونم اونی
جنی : خواهش ... کوک بیا توهم بخور
×باش
لایک کنین
شرط: ۵ لایک
و ۲ کامنت
- ۷.۰k
- ۰۴ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط