تابعقوانینجمهوریاسلامیایرانوویسگون

#تابع_قوانین_جمهوری_اسلامی_ایران_و_ویسگون

^My little demon ^

☆شیطان کوچولوی من ☆

پارت :۷
هوپ : خب اول جرعت حقیقت
شوگا : من می چرخونم
^بطری می چرخه و می چرخه^۰^
یک طرف بطری به سمت جین و اونیکی سمت به جیسو
جیسو : من می پرسم جین منو چقدر دوست داری ها .. بدو بگو
جین : جیسو عزیز..م اخ اخ .. چیزه من خیلی ..خ ..لی دوست دارم
همه جین و جیسو رو متعجب نگاه می کردن .....
بچه ها همین جوری بازی می کردن که ا.ت باز حالش بد میشه و انرژی اش خالی میشه ا.ت به مبل تکیه می ده و جنی متوجه میشه و لیسا می ره به اشپز خونه تا یک مسکنی بیاره خیلی از اعضا مست بودن و کل پسرا بجز رزی جیسو جین جیمین جونگ کوک خواب بودن
‌.پسرارو بردن گذاشتن اتاق خواب بقیه خوابیدن اما کوک و جنی و لیسا ا.ت بیدار بودن

(ویو ا.ت)


حالم واقعا خراب بود مست هم بودم اما با سفارش جنی کوک حواسش به من بود دلم نمی خواد کسه دیگه ای در مورد این موضوع بدونه اما من چجوری باید ادم بشم اگه ارتباط فیزیکی نگیرم و مدل انسان ها نباشم شاید مشکلی برام پیش بیاد
کوک همین جوری من رو اروم اروم برد تو اتاق جنی اومد پشت سرش هم لیسا با سینی ای که توش چند تا قرص و مسکن بود واقعا خوشحال بودم که به افراد پر اعتمادی رازم رو گفتم
رفتم رو تخت نشستم که کوک چهار چشمی حواسش به من بود وایستا نکنه جنی گفته
رفتم در گوش جنی گفتم:
جنی یک سوال به کوک که نگفتی
جنی : نه چیزی نگفتم یک جوری راضی اش کردم که حواسش بهت. باشه
لیسا : ا.ت تا یک هفته اینجاییم می تونی خیلی راحت استراحت کنی اما باید تا اخرین روز خوب بشی چون می خواهیم بریم برج ایفل بعد بر می گردیم کره

داشتیم حرف می زدیم لیسا رفت بخوابه تهیونگ در رو زد و گفت
ته : چاگیا می شه بیایی
× اومدم چاگیا رو نشونت بدم
و جنی : باز شروع شد
جونگ کوکاااا بشین جنیااا ممنون
جنی چشمک زد و رفت و جونگکوک رو نشوند
ته : شب بخیر اونی
شب بخیر

جونگ کوک داشت نگاه ها شو می دزدید که متوجه نشم
به جونگ کوک زل زدم و پاشدم رفتم طرفش
جونگ کوک چرا من عاشقتم