آ عشق

آي عشق
چه روزگاريست
تو كه نيستي
نمي جوشد دلم از هيچ
آي عشق
تو نباشي
مي پوسيم ، مي ميريم
زخمي بر دل ها مي رويد
چركين تر از چرك
خونين تر از درد
آي عشق
گامهاي تو كجاي
ناكجاي بي تفاوتي از رمق افتاد
من كي از تو تهي شدم
كه بي سبب
هر لحظه
دريا دريا موج گلايه ام
آي عشق
ديگر نمي وزي
هيچ غروبي از تو زيبا نيست
و هيچ تبسمي به رويش نمي رسد
آي عشق
اينجا كجاست ؟
تو كجائي تو كجا......
#شهزاد
دیدگاه ها (۱)

قصه اش غُصه است در يادمعطشي زخمي ز بنيادمهمان دندان زده سيبي...

ما قصه ي پوسيده يتنهائي و درديمهم پرسه ي بي هنگام ِباران و ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط