بابایی

بابایی




(الان سوجین تو اتاقشه و جین داره تو پذیرایی با لپتابش کار می‌کنه که سوجین کرمش میگیره و می‌ره پیش باباش و اروم بهش نزدیک میشه و یه پخ بلندی زیر گوشش میگه که باعث میشه جین یه متر بپره هوا)

& وایی بابا خیلی خنده دار شدین(از خنده جر میخوره )
-تو داری به ترسیدن من میخندی؟
&اره(نفسش از شدت خنده بالا نمیاد)
-الان بهت نشون میدم(می‌ره سمتش بلدنش می‌کنه میخوابونتش رو مبل و شروع می‌کنه به قلقلک دادنش)
& آیی بابا ببخشید تروخدا بسه(از خنده پاره میشه)
- تا تو باشی بابات رو نترسونی پرنسس( از رو مبل بلندش می‌کنه و میشینه و سوجین رو هم می‌زاره رو پاهاش و لپشو میبوسه)
& ببخشید اگه ترسیدین
-خواهش میکنم
&ولی خیلی خنده دار شده بودین(دوباره شروع می‌کنه به خندیدن)
-وایی من آخه چطوری میتونم ترو گاز نگیرم
& می‌خواین گازم بگیرین؟
-اره خیلی
&باشه اما اروم ها
-واقعا میگی
&اره اما تروخدا آروم
-باشه قول میدم
&خیلی خوب باشه(لپشو میاره جلو)
-(خم میشه و لپشو محکم میبوسه)
&(با تعجب بهش نگاه می‌کنه)
-فکر کردی واقعا من دخترمو گاز میگیرم نه هیچ وقت اینکارو نمیکنم چون اون موقع فرشته ی من دردش میگیره
&خیلی مهربونید بابا
-اخ فدای تو بشم من شیرینم
&چیکار می‌کردین
- یه سری کارا داشتم اونارو انجام میدادم
&باشه پس من میرم به کارتون برسین(داشت می‌رفت که جین رو هوا گرفتش و نشوند رو پاهاش)
-کجا
&اتاقم
-چرا
&چون شما کار دارین
-من کارام تموم شده
&عه باشه


💅می‌دونم کمه اما به خدا چهار صبح بیشتر از این نمی‌تونستم💅
دیدگاه ها (۲۱)

بابایی-میخوای چیکار کنیم &نمی‌دونم واقعا -(بوسه ی آرومی به پ...

P1💫ویو یورا: عصر بود کم کم داشت هوا تاریک میشد من رفته بودم ...

بابایی& من معذرت می‌خوام اگه صبح ناراحتتون کردم فقط یه کمی ت...

بابایی-دختر قشنگم تو هنوزم ناراحتی عشقم؟& نه خوبم (اما حالش ...

P3🍯-خوشگلم پیتزا میخوری؟&اوم-بیا اینجا بشین قشنگم اهان خوب ب...

part7🦋-خیلی آرامش بخشه&چی-اینکه تو برام کتاب بخونی&آهان-نارا...

P4🍯//بعد از غذا&بابا-جانم؟&میشه بریم پیش مامان-چرا نمیشه بری...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط