بابایی
بابایی
-دختر قشنگم تو هنوزم ناراحتی عشقم؟
& نه خوبم (اما حالش زیاد خوب نیست و دل و دماغ نداره)
- عزیزم بابایی رو نگاه کن
&(سرش رو از سینش بر میداره و بهش نگاه میکنه)
- دختر خوشگلم تو چرا حالت بده میشه به بابایی بگی
& خالم خوبه چیزیم نیست بابا (اما کلافست)
- نه یه چیزیت هست
& نه
-مطمعنی
&اوهم
-خیلی خوب باشه
(بعد از صبحونه)
ته. سوجین میای بغل عمو
&چشم(رفت و نشست تو بغلش)
ته. (دستشو میزاره رو پیشونیش)هیونگ سوجین تب داره
-وایسا ببینم اره سوجین بابایی سرما خوردی؟
&نه فکر نکنم
نامی. صبح همه جا بسته بود روشم پتو کشیده بودم
-یه دقیقه بیا بغلم
&چشم
- (دستاشو آروم توی دستش میگیره) دستات خیلی سرده فکر کنم بدونم چرا اینطوری شدی
&چرا
-چون چند ساعت پیش گریه کردی
& چه ربطی داره
- وقتی بچه بودی هر وقت خیلی گریه میکردی مریض میشدی و تب میکردی
&واقعا
-اوهم
جیمین. عمو بیا این قرص رو بخور حالت رو خوب میکنه
- اره خودمم میخواستم بپرسم دارین یا نه بیا عزیزم وایسا ابم بهت بدم خوب الان بهتر میشی
&باشه
کوک. سوجینی خوبی
&اوهم
-خوب ما دیگه باید بریم
هوپی. هیونگ یکم دیگه بمون
-نه دیگه میریم
هوپی. باشه اصرار نمیکنم
-مرسی خوب دخترم از عمو ها خداحافظی کن
&خداحافظ عمو ها(تک به تک بغلشون میکنه)
اعضا. خداحافظ عزیزم
(تو ماشین)
-بابایی کجا میخوای بریم
&خونه دیگه
- نمیخوای جای دیگه ی بریم
& نه چرا
- چونکه یه کمی حالت بد بود گفتم
& نه نیازی نیست من خوبم(دروغ میگه هنوزم دلش گرفته)
-باشه پس میریم خونه
&باشه
(تو خونه)
- خوب وایسا درو باز کنم برو تو عزیزم
& اخیش دلم برا خونه تنگ شده بود
- یه چیزی بگم سوجین
&بله
- بابایی به تو افتخار میکنه
&برای چی
-(میاد سمتش و محکم بغلش میکنه و میشونتش رو پاهاش) چونکه همه اونجا از تو تعریف میکردن میگفتن چقدر خوشگله چقدر مهربونه چقدر نازه من واقعا خیلی خوشحالم که تو دختر منی
&واقعا میگین
-اره
& اوم باشه ممنون(یکمی باهاش سرده)
-سوجین تو از من ناراحتی
&نه
- پس چرا اینطوری رفتار میکنی
&چطوری
- انگار ناراحتی
&اینطوری نیست اگه باعث ناراحتی تون شدم عذر میخوام
- هی هی تو چرا اینطوری میکنی لطفا بگو
&چیزی نیست
- اگه چیزی نیست پس چرا صبح اونطوری گریه میکردی
& چونکه...(حرفشو قطع کرد و سرشو انداخت پایین و سکوت کرد)
-خوب چرا چیشد سوجین بابایی رو نگاه کن چیشد
&چیزی نیست
- میشه به من بگی چرا اونطوری گریه میکردی
&چونکه فکر میکردم شما رفتین پدر یه دختر دیگه شدین
-چی آخه چرا همچین فکری کردی
& چونکه خودتون اون روز گفتید
- الهی فدات شم من که معذرت خواهی کردم من که گفتم اشتباه کردم من جونمم برات میدم من عاشقتم آخه چرا باید ترو ول کنم
&اینارو جدی میگید
-معلومه که جدی میگم
🎀عذر میخوام بابت تاخیر🎀
-دختر قشنگم تو هنوزم ناراحتی عشقم؟
& نه خوبم (اما حالش زیاد خوب نیست و دل و دماغ نداره)
- عزیزم بابایی رو نگاه کن
&(سرش رو از سینش بر میداره و بهش نگاه میکنه)
- دختر خوشگلم تو چرا حالت بده میشه به بابایی بگی
& خالم خوبه چیزیم نیست بابا (اما کلافست)
- نه یه چیزیت هست
& نه
-مطمعنی
&اوهم
-خیلی خوب باشه
(بعد از صبحونه)
ته. سوجین میای بغل عمو
&چشم(رفت و نشست تو بغلش)
ته. (دستشو میزاره رو پیشونیش)هیونگ سوجین تب داره
-وایسا ببینم اره سوجین بابایی سرما خوردی؟
&نه فکر نکنم
نامی. صبح همه جا بسته بود روشم پتو کشیده بودم
-یه دقیقه بیا بغلم
&چشم
- (دستاشو آروم توی دستش میگیره) دستات خیلی سرده فکر کنم بدونم چرا اینطوری شدی
&چرا
-چون چند ساعت پیش گریه کردی
& چه ربطی داره
- وقتی بچه بودی هر وقت خیلی گریه میکردی مریض میشدی و تب میکردی
&واقعا
-اوهم
جیمین. عمو بیا این قرص رو بخور حالت رو خوب میکنه
- اره خودمم میخواستم بپرسم دارین یا نه بیا عزیزم وایسا ابم بهت بدم خوب الان بهتر میشی
&باشه
کوک. سوجینی خوبی
&اوهم
-خوب ما دیگه باید بریم
هوپی. هیونگ یکم دیگه بمون
-نه دیگه میریم
هوپی. باشه اصرار نمیکنم
-مرسی خوب دخترم از عمو ها خداحافظی کن
&خداحافظ عمو ها(تک به تک بغلشون میکنه)
اعضا. خداحافظ عزیزم
(تو ماشین)
-بابایی کجا میخوای بریم
&خونه دیگه
- نمیخوای جای دیگه ی بریم
& نه چرا
- چونکه یه کمی حالت بد بود گفتم
& نه نیازی نیست من خوبم(دروغ میگه هنوزم دلش گرفته)
-باشه پس میریم خونه
&باشه
(تو خونه)
- خوب وایسا درو باز کنم برو تو عزیزم
& اخیش دلم برا خونه تنگ شده بود
- یه چیزی بگم سوجین
&بله
- بابایی به تو افتخار میکنه
&برای چی
-(میاد سمتش و محکم بغلش میکنه و میشونتش رو پاهاش) چونکه همه اونجا از تو تعریف میکردن میگفتن چقدر خوشگله چقدر مهربونه چقدر نازه من واقعا خیلی خوشحالم که تو دختر منی
&واقعا میگین
-اره
& اوم باشه ممنون(یکمی باهاش سرده)
-سوجین تو از من ناراحتی
&نه
- پس چرا اینطوری رفتار میکنی
&چطوری
- انگار ناراحتی
&اینطوری نیست اگه باعث ناراحتی تون شدم عذر میخوام
- هی هی تو چرا اینطوری میکنی لطفا بگو
&چیزی نیست
- اگه چیزی نیست پس چرا صبح اونطوری گریه میکردی
& چونکه...(حرفشو قطع کرد و سرشو انداخت پایین و سکوت کرد)
-خوب چرا چیشد سوجین بابایی رو نگاه کن چیشد
&چیزی نیست
- میشه به من بگی چرا اونطوری گریه میکردی
&چونکه فکر میکردم شما رفتین پدر یه دختر دیگه شدین
-چی آخه چرا همچین فکری کردی
& چونکه خودتون اون روز گفتید
- الهی فدات شم من که معذرت خواهی کردم من که گفتم اشتباه کردم من جونمم برات میدم من عاشقتم آخه چرا باید ترو ول کنم
&اینارو جدی میگید
-معلومه که جدی میگم
🎀عذر میخوام بابت تاخیر🎀
- ۱۴.۲k
- ۰۱ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط