Part¹⁰⁶
Part¹⁰⁶
دوروک: ههع
واقعاً باورم نمیشه
یعنی هنوزم متوجه نشدی که من مص چی هنوز دوست دارم به خاطرت جونمم میدم
آسیه: خدا نکنه
چرا متوجه شدم
اما من فعلاً به زمان نیاز دارم
دوروک: من کاری به اون ندارم تو هرچقدر میخوای فکر کن من تا ابدم منتظرت می مونم اما لطفاً لطفاً
ازت خواهش میکنم که با جون خودت دیگه هیچ وقت نه با من و نه با کس دیگه ای شوخی نکن🥺🙏🏻
آسیه: باش
پس یعنی الان دیگه قهر نیستی باهام🙃
دوروک: آخه مگه من میتونم از دست تو ناراحت باشم
نه قهر نیستم😄
آسیه: خوبه😊
خبببببببب کجا بودیم
باشه پس
من چشمامو میبندم بعدششششششش حتماً حتماً مثل همیشه باز میکنم بعد ببینیم شما چیکار کردین آقا دوروک 😏😉
دوروک: بله البته😏
جرعت داری باز نکن (آروم با خودش میگه)
آسیه: دوروکککک
شنیدم چی گفتی😒
بسه دیگه گفتم شوخی کردم😠
دوروک: باشه باشه تسلیم من دیگه هیچی نمیگم🤐🙄
عین جکی چان زود میپره به آدم😬 (آروم و با خودش میگه)
آسیه: دورووووووووکککک
ببین تو هی داری منو اذیت میکنی بعد باز از دست من ناراحت میشی
الان حقته باهات قهر کنم و دیگم حرف نزنم؟؟😒😠
دوروک: نه نه تو دیگه باهام قهر نکن اینجوری از دلت دربیارم خیلی سخت میشه
باشه دیگه من واقعاً واقعاً حرف نمیزنم🤐
آسیه: خوب میکنی (چشماشو بست)
«سه دقیقه بعد»
دوروک: ههع
واقعاً باورم نمیشه
یعنی هنوزم متوجه نشدی که من مص چی هنوز دوست دارم به خاطرت جونمم میدم
آسیه: خدا نکنه
چرا متوجه شدم
اما من فعلاً به زمان نیاز دارم
دوروک: من کاری به اون ندارم تو هرچقدر میخوای فکر کن من تا ابدم منتظرت می مونم اما لطفاً لطفاً
ازت خواهش میکنم که با جون خودت دیگه هیچ وقت نه با من و نه با کس دیگه ای شوخی نکن🥺🙏🏻
آسیه: باش
پس یعنی الان دیگه قهر نیستی باهام🙃
دوروک: آخه مگه من میتونم از دست تو ناراحت باشم
نه قهر نیستم😄
آسیه: خوبه😊
خبببببببب کجا بودیم
باشه پس
من چشمامو میبندم بعدششششششش حتماً حتماً مثل همیشه باز میکنم بعد ببینیم شما چیکار کردین آقا دوروک 😏😉
دوروک: بله البته😏
جرعت داری باز نکن (آروم با خودش میگه)
آسیه: دوروکککک
شنیدم چی گفتی😒
بسه دیگه گفتم شوخی کردم😠
دوروک: باشه باشه تسلیم من دیگه هیچی نمیگم🤐🙄
عین جکی چان زود میپره به آدم😬 (آروم و با خودش میگه)
آسیه: دورووووووووکککک
ببین تو هی داری منو اذیت میکنی بعد باز از دست من ناراحت میشی
الان حقته باهات قهر کنم و دیگم حرف نزنم؟؟😒😠
دوروک: نه نه تو دیگه باهام قهر نکن اینجوری از دلت دربیارم خیلی سخت میشه
باشه دیگه من واقعاً واقعاً حرف نمیزنم🤐
آسیه: خوب میکنی (چشماشو بست)
«سه دقیقه بعد»
۱.۸k
۱۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.