پارت ۲
ویو ات
هووف چرا باید رو کوک کراش بزنممممم ای ریدم ت زندگی بالم زدم و هودی و شلوارک پوشیدم که کل پاهام لخت بود وسفیدیشون تو چشم میزد نشستم رو تخت و سرمو کردم تو گوشی
ته :کوک میشه بری صدای ات بزنی کوک:باشه ولی کدوم اتاقشه ته:همون که درش صورتیه کوک:اوک رفتم بالا دنبال در صورتی گشتم پیدا شد در زدم ات ات کوکم بیام تو ات:آره بیاا کوک: مامانت گفت بیای ناهار بخوری آمادست ات:باشه الان میام کوک: فقط ی چیزی ات:چی کوک :بیین میخام ی کاری کنم لطفا به کسی نگو و ناراحت نشو بعد دلیلشو بهت میگم ات:باشه ولی چیکا
ویوکوک
تحریک شده بودم اونم فقط واسه اینکه پاهای لخت اتو دیدم خدا ریدم ت شانسم بهش گفتم ی کاری میکنم لطفا به کسی نگو و ناراحت نشو بعد دلیلشو بهت میگم میخواستم ببوسمش رفتم تو اتاقشو درو بستم گفت باشه ولی چیکار که بوسیدمش مثل کسی که بعد سالها به آب رسیده میبوسیدمش بلد بودم جوری کسی رو ببوسم که نخواد هم همراهی کنی والان ات بعد چند ثانیه که بهش شوک وارد شده بود باهام همکاری کرد ودستشو برد تو موهام نتونستم جلو خودمو بگیرم و ات رو پرت کردم رو تخت و روش خیمه زدم ات با تعجب بهم نگاه میکردم کوک:ببین میدونم کارم واست خیلی عجیب بود ولی واسش دلیل دارم داشتم بهش میگم که صدای تهیونگ اومد ته:بچها کجایین ی ساعت هنوزم نیومدین تهیونگ داشت نزدیک میشد که تند تند بلند شدم از روی ات و ات هم بلند شد رفت سراغ میز آرایشش و تینت رو باز کرد که ته اومد ته:کجایین ی ساعته ات:کوک اومد گفت مامانت گفته ناهار آمادست منم گفتم تا آرایش کنم میام ته:هووف زود باش فقط بریم کوک کوک:باشه فقط میگم من میرم از اتاقت لب تابم رو بردارم ته:اوک برو
هووف چرا باید رو کوک کراش بزنممممم ای ریدم ت زندگی بالم زدم و هودی و شلوارک پوشیدم که کل پاهام لخت بود وسفیدیشون تو چشم میزد نشستم رو تخت و سرمو کردم تو گوشی
ته :کوک میشه بری صدای ات بزنی کوک:باشه ولی کدوم اتاقشه ته:همون که درش صورتیه کوک:اوک رفتم بالا دنبال در صورتی گشتم پیدا شد در زدم ات ات کوکم بیام تو ات:آره بیاا کوک: مامانت گفت بیای ناهار بخوری آمادست ات:باشه الان میام کوک: فقط ی چیزی ات:چی کوک :بیین میخام ی کاری کنم لطفا به کسی نگو و ناراحت نشو بعد دلیلشو بهت میگم ات:باشه ولی چیکا
ویوکوک
تحریک شده بودم اونم فقط واسه اینکه پاهای لخت اتو دیدم خدا ریدم ت شانسم بهش گفتم ی کاری میکنم لطفا به کسی نگو و ناراحت نشو بعد دلیلشو بهت میگم میخواستم ببوسمش رفتم تو اتاقشو درو بستم گفت باشه ولی چیکار که بوسیدمش مثل کسی که بعد سالها به آب رسیده میبوسیدمش بلد بودم جوری کسی رو ببوسم که نخواد هم همراهی کنی والان ات بعد چند ثانیه که بهش شوک وارد شده بود باهام همکاری کرد ودستشو برد تو موهام نتونستم جلو خودمو بگیرم و ات رو پرت کردم رو تخت و روش خیمه زدم ات با تعجب بهم نگاه میکردم کوک:ببین میدونم کارم واست خیلی عجیب بود ولی واسش دلیل دارم داشتم بهش میگم که صدای تهیونگ اومد ته:بچها کجایین ی ساعت هنوزم نیومدین تهیونگ داشت نزدیک میشد که تند تند بلند شدم از روی ات و ات هم بلند شد رفت سراغ میز آرایشش و تینت رو باز کرد که ته اومد ته:کجایین ی ساعته ات:کوک اومد گفت مامانت گفته ناهار آمادست منم گفتم تا آرایش کنم میام ته:هووف زود باش فقط بریم کوک کوک:باشه فقط میگم من میرم از اتاقت لب تابم رو بردارم ته:اوک برو
۱.۹k
۱۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.