Part 42
Part42
(ویو کوک )
اون روز ات خودشو کشت آنقدر قربون صدقش رفت واقعا خودمم حسودیم شده بود عه چرا به من محل نمیزاره
ات :وایی خدا بچهه یی منی تو بخورمت کوشولووو جیغغغ
کوک : ...............
ات :کوکی جونم مرسییییی( لپ کوک رو میبوسه )
کوک: خواهش میکنم (سرد)
ات :وا چیشده
کوک: هیچی
ات :کوکی من میدونم یه چیزی شده بگو
کوک: نمیگم
ات :بگو
کوک: نمییگمم
ات : خب نگو
کوک :بی تر ادب
ات :خب هر کاری میکنم نمیگی نکنه بخاطر گربه نازنین عزیزمه
کوک: عه کم تر قربون صدقش برو
ات :اها حالا گرفتم پس مصتر کوک حسودی میکنن
کوک: اره اره اصلا خیلی هم حسودی کردم خب به منم اهمیت بده
ات :🤣🤣🤣
کوک :میخندی بی ادب
ات: نه گریه میکنم خب بیا بغلم حسود خان
(ویو ات)
کوک را بغلش کردم که یهو یوکی با پنجههاش آروم میزد تو سر کوک بهش میفهمون که اینجای منو باید بری اونور کوکم مثل یه بچه ۲ ساله بود و همینجوری تو بغلم موند
یوکی : میووووو
کوک : گگگ
یوکی : میوووو میووووووو
کوک :بخدا میگرم میک........
ات: عههه کوک
کوک :عه خب هی میگه میو میو میو بابا سرم رفت
یوکی: میو
ات :مامان قربونت برههههه
کوک: ..........
ات: قربون تو هم برم
کوک: 😊😊
ات: بچه کوشولو خودمی
کوک: خنده **
بم:😶🌫️😶😔
ات :یا خدا بم بیا اینجا
(بم سریع میدوعه میاد )
کوک :هووَ زنه منههه هاااا نزدیکش نشوو
بم :(دستشو گاز میگیره )
کوک: ایییی
ات: خنده **
یوکی :میوووووو میوووووووو
ات: مامانم چرا انقدر بی قراری میکنی
ادامه دارد
(ویو کوک )
اون روز ات خودشو کشت آنقدر قربون صدقش رفت واقعا خودمم حسودیم شده بود عه چرا به من محل نمیزاره
ات :وایی خدا بچهه یی منی تو بخورمت کوشولووو جیغغغ
کوک : ...............
ات :کوکی جونم مرسییییی( لپ کوک رو میبوسه )
کوک: خواهش میکنم (سرد)
ات :وا چیشده
کوک: هیچی
ات :کوکی من میدونم یه چیزی شده بگو
کوک: نمیگم
ات :بگو
کوک: نمییگمم
ات : خب نگو
کوک :بی تر ادب
ات :خب هر کاری میکنم نمیگی نکنه بخاطر گربه نازنین عزیزمه
کوک: عه کم تر قربون صدقش برو
ات :اها حالا گرفتم پس مصتر کوک حسودی میکنن
کوک: اره اره اصلا خیلی هم حسودی کردم خب به منم اهمیت بده
ات :🤣🤣🤣
کوک :میخندی بی ادب
ات: نه گریه میکنم خب بیا بغلم حسود خان
(ویو ات)
کوک را بغلش کردم که یهو یوکی با پنجههاش آروم میزد تو سر کوک بهش میفهمون که اینجای منو باید بری اونور کوکم مثل یه بچه ۲ ساله بود و همینجوری تو بغلم موند
یوکی : میووووو
کوک : گگگ
یوکی : میوووو میووووووو
کوک :بخدا میگرم میک........
ات: عههه کوک
کوک :عه خب هی میگه میو میو میو بابا سرم رفت
یوکی: میو
ات :مامان قربونت برههههه
کوک: ..........
ات: قربون تو هم برم
کوک: 😊😊
ات: بچه کوشولو خودمی
کوک: خنده **
بم:😶🌫️😶😔
ات :یا خدا بم بیا اینجا
(بم سریع میدوعه میاد )
کوک :هووَ زنه منههه هاااا نزدیکش نشوو
بم :(دستشو گاز میگیره )
کوک: ایییی
ات: خنده **
یوکی :میوووووو میوووووووو
ات: مامانم چرا انقدر بی قراری میکنی
ادامه دارد
۲۱.۷k
۱۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.