خشن ترین مافیا
ویو ات
اجوما گفت آفرین حالا برو این قهوه ببر اتاق ارباب باشه گفت و در زدم گفت بیا تو
ویو کوک
اه اجوما چرا قهوه را نیاورد عصبی بودم ات دیدم با اون لباس خدمتکاری و داخل دستش قهوه بود
_تو چرا این لباس پوشیدی ها ( داد و عصبی )
+ اجوما بهم گفت خوب ( گریه کمی داد)
_ بفهم داری با کی حرف میزنی ی بالایی سرت بیارم( عربده بسیار عصبی)
+ باشه من میرم ( گریه)
_برو اون لباس تو در بیار و منتظرم باش( پوز خند عصبی)
اجوما گفت آفرین حالا برو این قهوه ببر اتاق ارباب باشه گفت و در زدم گفت بیا تو
ویو کوک
اه اجوما چرا قهوه را نیاورد عصبی بودم ات دیدم با اون لباس خدمتکاری و داخل دستش قهوه بود
_تو چرا این لباس پوشیدی ها ( داد و عصبی )
+ اجوما بهم گفت خوب ( گریه کمی داد)
_ بفهم داری با کی حرف میزنی ی بالایی سرت بیارم( عربده بسیار عصبی)
+ باشه من میرم ( گریه)
_برو اون لباس تو در بیار و منتظرم باش( پوز خند عصبی)
۱۴.۵k
۲۱ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.