عشق سرنوشت ساز پارت ۴
مایا: وای چقدر کیوتنننن
مکس : مثل فرشته میمونن
۶ سال بعد
مایا : هاگی کیسی تولدتون مبارک
مکس : و اینم کادوی فرشته های بابا
کیسی : مرسی بابایی
هاگی : ممنون بابا
کیسی : وایییییی قراره بریم کارخونه پلی تایم
مایا : آره عزیزای من و باباتونم همونجا همو پیدا کردیم و عاشق هم شدیم
هاگی : هوراااااااا
رسیدیم اونجا و بچه ها رفتن بازی
ولی یهو یک عروسک گنده به ما حمله کرد و مکس رو کشت من زنده موندم ولی آخر سر از ناراحتی مردم بچه ها هم تو کارخونه موندن
کیسی : داداشی من میترسم چرا مامان و بابا دیگه نمیان
هاگی : منم نمیدونم آجی
کارکن شما دو تا با من بیاین
به پلی کر خوش اومدین
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.