همه چیز را نمی توان عاشقانه گفت، گاهی باید از تنفر گفت :
همه چیز را نمی توان عاشقانه گفت، گاهی باید از تنفر گفت :
تنفر از دنیای بحران زده ی امروز...
نگرانی یک مادر دلواپس از آینده ی فرزندانش...
از بهت پدری که راه کسب درآمد حلال را گم کرده...
سردرگمی جوانی که نمی داند اصلا آینده کجاست...
سربه هوایی کودکی که گوشه ای از خانه مدرسه اش را خواب می بیند...
کارمندی که نمی داند پوشه هایش الوده به کدام ویروس شده اند...
کارگری که دستهایش اصلا با هیچ ماده ای از الودگی پاک نمی شود...
این روزها تنفر جای عشق را گرفته...
مرگ و میرها مشکوک ...
دفن ها بدون مراسم خداحافظی...
این روزها روزهای بلاتکلیفی کسب و کارهای معطلند...
این روزها طالب صبر ایوبند...
چشمها هم می دانند که آدمها ظاهرا بخشنده اما باطنا از خودشان هم می ترسند...
تنفر از دنیای بحران زده ی امروز...
نگرانی یک مادر دلواپس از آینده ی فرزندانش...
از بهت پدری که راه کسب درآمد حلال را گم کرده...
سردرگمی جوانی که نمی داند اصلا آینده کجاست...
سربه هوایی کودکی که گوشه ای از خانه مدرسه اش را خواب می بیند...
کارمندی که نمی داند پوشه هایش الوده به کدام ویروس شده اند...
کارگری که دستهایش اصلا با هیچ ماده ای از الودگی پاک نمی شود...
این روزها تنفر جای عشق را گرفته...
مرگ و میرها مشکوک ...
دفن ها بدون مراسم خداحافظی...
این روزها روزهای بلاتکلیفی کسب و کارهای معطلند...
این روزها طالب صبر ایوبند...
چشمها هم می دانند که آدمها ظاهرا بخشنده اما باطنا از خودشان هم می ترسند...
۸.۷k
۲۸ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.