𝓜𝔂 𝓶𝓮𝓻𝓶𝓪𝓲𝓭
𝓜𝔂 𝓶𝓮𝓻𝓶𝓪𝓲𝓭
𝓟𝓪𝓻𝓽10
با نور خورشید بیدار شدی ی بوی خیلی غریبی حس میکردی و چشماتو باز کردی و دیدی رو گردن کوک بودی و باسرعت بلند شدی و چون دستات رو گردن کوک بود گردن کوک تکون خوردو اونم بیدار شد و اونم از اینکه ت بغل ت خوابش برده بود تعجب کرده بودو چشماش گرد شده بود و هردوتاتون نمیدونستین چیکار کنین و ت معذب شدیواحساس خطر میکردی هی با خودت میگفتی ک اگ اتفاقی میوفتاد چیمشد(از اون اتفاقا ک دوست دارین بخونین🙊😂😈)و کوک بلند شدو رفت اتاق هودش ی سر زد ب داشش و رفت ت اتاقش لباساشو پوشید توهم تصمیم گرفتی بعد این اتفاق بری خونت و باهاش حرف بزنی و بلند شدی لباس پوشیدی و کاراتو کردی و رفتی از اتاقت بیرون و دیدی کوک داره گلایی ک ت باغچه کنده بودیو گذاشته بودی رو میز و داره میندازه دور
+اون گلا ک خیلی خوشگل بودن چرا بردیشون انداختیشون....اصلا...ب..من.چه(این جا ک نقطه گذاشتم اروم گف)..من ک...دارم.
کوک. چی خب اره ب ت ربط داره دیروز هممون ب طرز عجیبی یهو مقاومتمونو از دست دادیم بخاطر عطر سنگین اینا خوابمون برد داداشم ک غش کرد و توهم بخاطر این خوابیدی کف خونه و منم وقتی گذاشتمت ت اتاقت خوابم برد ولی یچیزی اون حرفی ک زدی چی بود؟
+کدو...
داشش. منن بیداررر شدممم صبحاانهه چی داریممم؟؟
کوک. چ پر انرژییی مثل اینکه خوب خوابیدی
+صبح بخیرر
داشش مرسییی صبح توهم بخیررر
کوک. از وقتی لیزارو اومده اینجا دیگمارو تحویل نمیگیرییی
برادر کوک رفت بغل کوکو دستای تورم گرفت و تورو کشیدت. بغلشونو بغل کوک خیلی گرم بود دلت میخواست بازم بره ت بغلش یکمچشماتو بستی و گذاشتی رو سینه ی کوک و دستای داداشش رو گرفتی
و هردو از حرکت تو تعجب کردن و داشش تورو هول داد طرف کوک و سهتایی همومحکم بغل کردینو....
𝓟𝓪𝓻𝓽10
با نور خورشید بیدار شدی ی بوی خیلی غریبی حس میکردی و چشماتو باز کردی و دیدی رو گردن کوک بودی و باسرعت بلند شدی و چون دستات رو گردن کوک بود گردن کوک تکون خوردو اونم بیدار شد و اونم از اینکه ت بغل ت خوابش برده بود تعجب کرده بودو چشماش گرد شده بود و هردوتاتون نمیدونستین چیکار کنین و ت معذب شدیواحساس خطر میکردی هی با خودت میگفتی ک اگ اتفاقی میوفتاد چیمشد(از اون اتفاقا ک دوست دارین بخونین🙊😂😈)و کوک بلند شدو رفت اتاق هودش ی سر زد ب داشش و رفت ت اتاقش لباساشو پوشید توهم تصمیم گرفتی بعد این اتفاق بری خونت و باهاش حرف بزنی و بلند شدی لباس پوشیدی و کاراتو کردی و رفتی از اتاقت بیرون و دیدی کوک داره گلایی ک ت باغچه کنده بودیو گذاشته بودی رو میز و داره میندازه دور
+اون گلا ک خیلی خوشگل بودن چرا بردیشون انداختیشون....اصلا...ب..من.چه(این جا ک نقطه گذاشتم اروم گف)..من ک...دارم.
کوک. چی خب اره ب ت ربط داره دیروز هممون ب طرز عجیبی یهو مقاومتمونو از دست دادیم بخاطر عطر سنگین اینا خوابمون برد داداشم ک غش کرد و توهم بخاطر این خوابیدی کف خونه و منم وقتی گذاشتمت ت اتاقت خوابم برد ولی یچیزی اون حرفی ک زدی چی بود؟
+کدو...
داشش. منن بیداررر شدممم صبحاانهه چی داریممم؟؟
کوک. چ پر انرژییی مثل اینکه خوب خوابیدی
+صبح بخیرر
داشش مرسییی صبح توهم بخیررر
کوک. از وقتی لیزارو اومده اینجا دیگمارو تحویل نمیگیرییی
برادر کوک رفت بغل کوکو دستای تورم گرفت و تورو کشیدت. بغلشونو بغل کوک خیلی گرم بود دلت میخواست بازم بره ت بغلش یکمچشماتو بستی و گذاشتی رو سینه ی کوک و دستای داداشش رو گرفتی
و هردو از حرکت تو تعجب کردن و داشش تورو هول داد طرف کوک و سهتایی همومحکم بغل کردینو....
۵.۵k
۱۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.