a.t
a.t
روی نیمکت پارک نشسته بودم داشتم به بچه های کوچولو در حال بازی نگاه میکردم که فردی بغلم نشست سرم سمتش چرخوندم یه بچه که میخورد حدود ۱۵.۱۶ سالش باشه بغلم نشست و یه ابنبات از جیبش در اورد اورد جلو صورتم
-بخور خوشمزس
بهش نگاهی دوباره کردم و گفتم
+بازش کن *سرد
با لبخند گرفت بازش کرد و گذاشت تو دهنم
+ممنون *سرد
-خواهش میکنم
-اسمت چیه خانم خوشگله؟
خندم گرفت ولی نشون ندادم گفتم
+کیم ات
-چه جالب اسمت شبیه اون زنه هست
+کدوم زن
-نمیدونی؟ بزرگترین مافیای زنه هیچ کس تاحالا جلوش قرار نگرفته .. خیلی دوست دارم بزرگ شدم مثل خودش یه فرد بزرگ قدرت مند بشم
پوزخندی زدم
+هوم بچه والدینت اجازه میده؟
-ام پدر مادر ندارم
با تعجب به سمتش برگشتم
+کجان مگه؟
-تو پرورشگاه بزرگ شدم یکی میگه مردن یکی میگه زندن و نمیخوانت
+بچه من میشی؟
روی نیمکت پارک نشسته بودم داشتم به بچه های کوچولو در حال بازی نگاه میکردم که فردی بغلم نشست سرم سمتش چرخوندم یه بچه که میخورد حدود ۱۵.۱۶ سالش باشه بغلم نشست و یه ابنبات از جیبش در اورد اورد جلو صورتم
-بخور خوشمزس
بهش نگاهی دوباره کردم و گفتم
+بازش کن *سرد
با لبخند گرفت بازش کرد و گذاشت تو دهنم
+ممنون *سرد
-خواهش میکنم
-اسمت چیه خانم خوشگله؟
خندم گرفت ولی نشون ندادم گفتم
+کیم ات
-چه جالب اسمت شبیه اون زنه هست
+کدوم زن
-نمیدونی؟ بزرگترین مافیای زنه هیچ کس تاحالا جلوش قرار نگرفته .. خیلی دوست دارم بزرگ شدم مثل خودش یه فرد بزرگ قدرت مند بشم
پوزخندی زدم
+هوم بچه والدینت اجازه میده؟
-ام پدر مادر ندارم
با تعجب به سمتش برگشتم
+کجان مگه؟
-تو پرورشگاه بزرگ شدم یکی میگه مردن یکی میگه زندن و نمیخوانت
+بچه من میشی؟
۲.۳k
۰۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.