بادیگارد گرفت بغلش کرد و بردش تو ماشین منم کارا رو کردم ر
بادیگارد گرفت بغلش کرد و بردش تو ماشین منم کارا رو کردم رفتم سمت ماشین که دیدم بیدار شده
+عا سلام
-سلام من چرا تو ماشینم؟
+هوم
شناسنامم رو در اوردم و نشونش دادم
+از این بعد بچه منی
-ها
الکس : اخه این فسقله چی داره که شدی مامانش
+تو رو هم از پرورشگاه اوردم پیش خودم
-یعنی برادرمه؟
+نه نه اون اگه پسر من بود تا الان زنده نمیموند
-هوم
تو راه هیچ حرفی نزد منم بهش فشار نیاوردم رسیدیم عمارت پیاده شدیم که دیدم با تعجب داره نگاه میکنه چیزی نگفتم راه افتادم اونم پشت سرم اومد همه بادیگاردا بهم احترام گذاشتن وارد عمارت شدم
+اتاقت بقل اتاق منه برو اجوما بهت نشون میده
-ممنون
لبخندی بهش زدم
+کارم داشتی به اجوما بگو بیارتت دفترم
-باشه
داشت میرفت که گفتم
+عا راستی هروز ساعت ۷ بلند میشی باید بهت بوکس یاد بدم
-هفتتتت
+اره مربیتم یکی دیگست اون باهات همچی تمرین میکنه
-چرا؟
+چون دیگه چند سال دیگه تو قراره جایگاه منو بگیری :)
-چه جایگاهی؟
+مافیا
-ها؟؟؟
+خوب دیگه برو
.........
صبح ساعت ۷
اجوما : پسرم بلند شو مربیت ببینه خوابی بد میشه ها
-ولم کن
*صدای در اومد
یکی وارد شد
&این چرا هنوز خوابه ؟
اجوما: بیدار نمیشن
&کیم تهیونگ! *داد
که از خواب پرید به دور و برش نگاهی انداخت
-یکم
&بلندشو
-جان جدت *خوابالو
&زود
بلند شد و رفت سمت دستشویی... اومد بیرون لباسایی که رو تخت بودن و پوشید رفت پایین که دید مردی هیکی منتظر هست
-سلام.. مربیم هستی؟
&نه عموتم :/
-اسمت چیه ؟
&خوب بزار بگم
جئون جونگ کوک هستم ولی مربی صدام میکنی!
...
+عا سلام
-سلام من چرا تو ماشینم؟
+هوم
شناسنامم رو در اوردم و نشونش دادم
+از این بعد بچه منی
-ها
الکس : اخه این فسقله چی داره که شدی مامانش
+تو رو هم از پرورشگاه اوردم پیش خودم
-یعنی برادرمه؟
+نه نه اون اگه پسر من بود تا الان زنده نمیموند
-هوم
تو راه هیچ حرفی نزد منم بهش فشار نیاوردم رسیدیم عمارت پیاده شدیم که دیدم با تعجب داره نگاه میکنه چیزی نگفتم راه افتادم اونم پشت سرم اومد همه بادیگاردا بهم احترام گذاشتن وارد عمارت شدم
+اتاقت بقل اتاق منه برو اجوما بهت نشون میده
-ممنون
لبخندی بهش زدم
+کارم داشتی به اجوما بگو بیارتت دفترم
-باشه
داشت میرفت که گفتم
+عا راستی هروز ساعت ۷ بلند میشی باید بهت بوکس یاد بدم
-هفتتتت
+اره مربیتم یکی دیگست اون باهات همچی تمرین میکنه
-چرا؟
+چون دیگه چند سال دیگه تو قراره جایگاه منو بگیری :)
-چه جایگاهی؟
+مافیا
-ها؟؟؟
+خوب دیگه برو
.........
صبح ساعت ۷
اجوما : پسرم بلند شو مربیت ببینه خوابی بد میشه ها
-ولم کن
*صدای در اومد
یکی وارد شد
&این چرا هنوز خوابه ؟
اجوما: بیدار نمیشن
&کیم تهیونگ! *داد
که از خواب پرید به دور و برش نگاهی انداخت
-یکم
&بلندشو
-جان جدت *خوابالو
&زود
بلند شد و رفت سمت دستشویی... اومد بیرون لباسایی که رو تخت بودن و پوشید رفت پایین که دید مردی هیکی منتظر هست
-سلام.. مربیم هستی؟
&نه عموتم :/
-اسمت چیه ؟
&خوب بزار بگم
جئون جونگ کوک هستم ولی مربی صدام میکنی!
...
۱.۹k
۰۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.