که بر می گردم...
که بر می گردم...
به شب و پنجره بسپار که بر می گردم
عشق را زنده نگه دار که بر می گردم
بس کن این سر زنش "رفتی و بد کردی" را
دست از این خاطره بردار که بر می گردم
دو سه روزی هم - اگر چند - تحمل سخت است
تکیه کن بر تن دیوار که بر می گردم
بین ما پیشترک هر سخنی بود گذشت
عاشقت می شوم این بار که بر می گردم
گفته بودی دو سحر چشم به راهم بودی
به همان دیده بیدار که بر می گردم
پرده ی تیره ی آن پنجره ها را بردار
روی رف آیینه بگذار که بر می گردم
پشت در را اگر انداخته ای حرفی نیست
به شب و پنجره بسپار که می گردم
امید مهدی نژاد
به شب و پنجره بسپار که بر می گردم
عشق را زنده نگه دار که بر می گردم
بس کن این سر زنش "رفتی و بد کردی" را
دست از این خاطره بردار که بر می گردم
دو سه روزی هم - اگر چند - تحمل سخت است
تکیه کن بر تن دیوار که بر می گردم
بین ما پیشترک هر سخنی بود گذشت
عاشقت می شوم این بار که بر می گردم
گفته بودی دو سحر چشم به راهم بودی
به همان دیده بیدار که بر می گردم
پرده ی تیره ی آن پنجره ها را بردار
روی رف آیینه بگذار که بر می گردم
پشت در را اگر انداخته ای حرفی نیست
به شب و پنجره بسپار که می گردم
امید مهدی نژاد
۲.۹k
۲۸ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.