shadows murderer:قاتل سایه ها
shadows murderer:قاتل سایه ها
part:۲۴
تهیونگ: توی عوضی به چه حقی گفتی که جنی رو دوست داری؟ (عصبی)
لوهان: چ...چی؟ شما...از کجا...
تهیونگ: جواب منو بده (داد)
لوهان چهره خودش رو جم و جور میکنه و با جدیت و آرامش لب میزنه: من دروغ نگفتم
تهیونگ با عصبانیت مشتی توی صورت لوهان خالی میکنه.
تهیونگ: بنظرت در حدی هستی که همچین حرفی بزنی عوضی؟
لوهان: حد منو شما تعیین نمیکنید
تهیونگ برای بار دوم مشتی توی صورت لوهان میزنه جوری که اینبار گوشه لبش پاره میشه و بعد لب میزنه: میتونم همین الان همینجا بکشمت جوری که هیچ وقت هیچ کس نفهمه چه بلایی سرت اومده، ولی یه فرصت بهت میدم، فکر جنی رو از سرت بیرون کن و برای همیشه از دمون برو چون دفعه ی بعدی که ببینمت مطمعن میشم آخرین نفسات رو میکشی
تهیونگ یقه ی لوهان رو ول میکنه و لوهان بلافاصله روی زمین میوفته و بعد راهش رو کج میکنه و میخواد از اونجا بره.
لوهان: ولی من نمیتونم از دمون برم (با داد جوری که تهیونگ بشنوه)
تهیونگ برمیگرده و نگاهش رو به لوهان میده: چی گفتی؟
لوهان: نمیتونم از دمون برم...الان نه
تهیونگ: بسیار خب پس همونجا بمون البته اگه میخوای بمیری
و بعد نگاهش رو از لوهان میگیره و از اونجا میره.
"2 ساعت بعد_خونه لیسا"
چند دقیقه بعد از رفتن جنی لیسا هم از خونه بیرون رفت و حدود دوساعت میشد که کسی جز جونگ کوک اونجا نبود.
جونگ کوک: کلید اون دریچه ی فاکی رو کجا گزاشتی مانوبان؟
دستش رو به موهاش میکشید و پاش رو تکون میداد. همه جای اون اتاق رو گشته بود اما هیچی پیدا نکرده بود.
جونگ کوک: لعنتی باید یه کلیدی وجود داشته باشه (عصبی)
#فیک
#ایتزی #مامامو #بی_تی_اس #بلک_پینک #اکسو #ایستریکیدز #استرو #بی_تی_بی #اسمر_فود #بی_ال #مد_گل #مدگل #پریسا #سرنا #کیوت #جین #جیمین #تیهونگ #جونگ_کوک #نامجون #شوگا #رزی #لیسا #جنی #جیسو #چانویول #دی_و #موکبانگ #السا #انا #شاد #خنده #مستر #جهیزیه
part:۲۴
تهیونگ: توی عوضی به چه حقی گفتی که جنی رو دوست داری؟ (عصبی)
لوهان: چ...چی؟ شما...از کجا...
تهیونگ: جواب منو بده (داد)
لوهان چهره خودش رو جم و جور میکنه و با جدیت و آرامش لب میزنه: من دروغ نگفتم
تهیونگ با عصبانیت مشتی توی صورت لوهان خالی میکنه.
تهیونگ: بنظرت در حدی هستی که همچین حرفی بزنی عوضی؟
لوهان: حد منو شما تعیین نمیکنید
تهیونگ برای بار دوم مشتی توی صورت لوهان میزنه جوری که اینبار گوشه لبش پاره میشه و بعد لب میزنه: میتونم همین الان همینجا بکشمت جوری که هیچ وقت هیچ کس نفهمه چه بلایی سرت اومده، ولی یه فرصت بهت میدم، فکر جنی رو از سرت بیرون کن و برای همیشه از دمون برو چون دفعه ی بعدی که ببینمت مطمعن میشم آخرین نفسات رو میکشی
تهیونگ یقه ی لوهان رو ول میکنه و لوهان بلافاصله روی زمین میوفته و بعد راهش رو کج میکنه و میخواد از اونجا بره.
لوهان: ولی من نمیتونم از دمون برم (با داد جوری که تهیونگ بشنوه)
تهیونگ برمیگرده و نگاهش رو به لوهان میده: چی گفتی؟
لوهان: نمیتونم از دمون برم...الان نه
تهیونگ: بسیار خب پس همونجا بمون البته اگه میخوای بمیری
و بعد نگاهش رو از لوهان میگیره و از اونجا میره.
"2 ساعت بعد_خونه لیسا"
چند دقیقه بعد از رفتن جنی لیسا هم از خونه بیرون رفت و حدود دوساعت میشد که کسی جز جونگ کوک اونجا نبود.
جونگ کوک: کلید اون دریچه ی فاکی رو کجا گزاشتی مانوبان؟
دستش رو به موهاش میکشید و پاش رو تکون میداد. همه جای اون اتاق رو گشته بود اما هیچی پیدا نکرده بود.
جونگ کوک: لعنتی باید یه کلیدی وجود داشته باشه (عصبی)
#فیک
#ایتزی #مامامو #بی_تی_اس #بلک_پینک #اکسو #ایستریکیدز #استرو #بی_تی_بی #اسمر_فود #بی_ال #مد_گل #مدگل #پریسا #سرنا #کیوت #جین #جیمین #تیهونگ #جونگ_کوک #نامجون #شوگا #رزی #لیسا #جنی #جیسو #چانویول #دی_و #موکبانگ #السا #انا #شاد #خنده #مستر #جهیزیه
۱۱.۰k
۰۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.