از جام بلند شدم شب بود
از جام بلند شدم شب بود
چقدر مگه خواب بودم؟ ینی جت انقدر سریعه؟ چته ا ت؟
لیسا: پیاده شیم تا خبر نگارا مچمونو نگرفتن*خنده
ا ت: از خبر نگارا میترسین
لیسا: نه بابا حوصلشونو نداریم
رزی: اره واقعا شلوغ که میشه سردرد میگیرم
««««
سوار یه ماشینه مشکی شدیم که شیشه هاش دودی بود
ا ت: عامم کنسرت کیه؟
جیسو: پنج روز دیگست
ا ت: پنج روز دیگه؟ بعد چرا الان اومدیم؟
لیسا: میخواستیم لاس وگاسو بگردیم
ا ت: اها
جنی: توهم میای باهامون؟
ا ت: فکر نکنم بتونم
لیسا: خوشحال میشم بیای
ا ت: ممنون
سکوت*
ا ت: میگم پس داداشم عمدا اینکارو کرد درسته؟ چون تا جایی که میدونم شما همتون انگیلیسی بلدین
لیسا: مینگ یو داداشته؟
ا ت: اوهوم
لیسا: پس واسه همین میگفت باهامون بیای
لیسا: ولی چرا تو فرودگاه داشتی فرار میکردی
ا ت: خب... من...
جنی: اون از ما بدش میاد
جیسو رزی لیسا: چی؟
سرمو پایین گرفتم
جنی: واسه همین مینگ یو فرستادش پیشه ما تا بتونه مارو بشناسه
جنی: انقدر سوال پیچش نکنین
لیسا: ینی بخاطره همین داشتی فرار میکردی
رزی: دختر میدونی الان خواهر شوهرت هیترته*با جنی بود
جنی: میدونم
ا ت: من متاسفم ولی میشه دیگه درمودش صحبت نکنیم؟
جنی: اوهوم بهتره
ا ت: خوبه. الان داریم میریم کجا؟
لیسا: خب الان شبه میریم هتل
ا ت: عاها خوبه*لبخند
«««
بلاخره رسیدیم هتل
چمدونم برداشتمو باهاشون رفتم به اتاقی که اجاره کرده بودن هممون باهم بودیم البته اتاق نبود مثله خونه بود خیلی بزرگ بود و همه چی تموم
ا ت: چقدر بزرگو خوشگله
جنی: اوهوم
لیسا: خب گایز دوتا اتاق بیشتر نداره
رزی: چی؟
رزی: من با جنی نمیخوابم از اخرین باری که زاهاش خوابیدم پشیمونم لگد میزنه
جنی: کی خواست با تو بخوابه
رزی: از خداتن باشه
لیسا: هی هی هی کافیه
لیسا: نمیبینین مهمونم داریم
زد پس کله رزی*
لیسا: توهم اروم بگیر
رزی: خیله حب ولی منو با جنی هم اتاق نکن من کمرشو ندارم
جنی: منم نخواستم
لیسا: خیله خب جیسو تو بخواب
جیسو: چی؟ من؟ عمرا
جنی: منم نمیخوام با جیسو بخوابم خروپف میکنه
لیسا: خب من میام پیشه تو
رزی: نهه من حوصله خروپفای جیسورو ندارم
لیسا: پس میمونه ا ت
ا ت: چی؟ من؟
لیسا: اوهوم
ا ت: نه عمرا
ا ت: من!
ا ت: من! روی اون کاناپه میخوابم
اشاره کردم به کاناپه
لیسا: مطمعنی همچین جایه خوبی نیستا
ا ت: نه من راحتم
لیسا: خـ.خیله خب هرجور راحتی*لبخند
ا ت: ممنون
هوف خوب شد رد کردم
لیسا: خیله خب پس جیسو و جنی منو رزی هیچی هم نمیخوام بشنوم
جنی: باشه بابا
جنی زد به بازوی جیسو
جنی: نبینم خروپف کنی
جیسو: توهم لگد نزن
جنی: باشه
لیسا: شب بخیر ات
ا ت: شب بخیر
جنی: شب بخیر
ا ت: شب بخیر
خلاصه همه شب بخیر:|
رفتم رو کاناپه دراز کشیدم اخیش اونقدراهم بد نیست
««««««
بچها گفته بودم میزارم ببخشید دیر شد
چقدر مگه خواب بودم؟ ینی جت انقدر سریعه؟ چته ا ت؟
لیسا: پیاده شیم تا خبر نگارا مچمونو نگرفتن*خنده
ا ت: از خبر نگارا میترسین
لیسا: نه بابا حوصلشونو نداریم
رزی: اره واقعا شلوغ که میشه سردرد میگیرم
««««
سوار یه ماشینه مشکی شدیم که شیشه هاش دودی بود
ا ت: عامم کنسرت کیه؟
جیسو: پنج روز دیگست
ا ت: پنج روز دیگه؟ بعد چرا الان اومدیم؟
لیسا: میخواستیم لاس وگاسو بگردیم
ا ت: اها
جنی: توهم میای باهامون؟
ا ت: فکر نکنم بتونم
لیسا: خوشحال میشم بیای
ا ت: ممنون
سکوت*
ا ت: میگم پس داداشم عمدا اینکارو کرد درسته؟ چون تا جایی که میدونم شما همتون انگیلیسی بلدین
لیسا: مینگ یو داداشته؟
ا ت: اوهوم
لیسا: پس واسه همین میگفت باهامون بیای
لیسا: ولی چرا تو فرودگاه داشتی فرار میکردی
ا ت: خب... من...
جنی: اون از ما بدش میاد
جیسو رزی لیسا: چی؟
سرمو پایین گرفتم
جنی: واسه همین مینگ یو فرستادش پیشه ما تا بتونه مارو بشناسه
جنی: انقدر سوال پیچش نکنین
لیسا: ینی بخاطره همین داشتی فرار میکردی
رزی: دختر میدونی الان خواهر شوهرت هیترته*با جنی بود
جنی: میدونم
ا ت: من متاسفم ولی میشه دیگه درمودش صحبت نکنیم؟
جنی: اوهوم بهتره
ا ت: خوبه. الان داریم میریم کجا؟
لیسا: خب الان شبه میریم هتل
ا ت: عاها خوبه*لبخند
«««
بلاخره رسیدیم هتل
چمدونم برداشتمو باهاشون رفتم به اتاقی که اجاره کرده بودن هممون باهم بودیم البته اتاق نبود مثله خونه بود خیلی بزرگ بود و همه چی تموم
ا ت: چقدر بزرگو خوشگله
جنی: اوهوم
لیسا: خب گایز دوتا اتاق بیشتر نداره
رزی: چی؟
رزی: من با جنی نمیخوابم از اخرین باری که زاهاش خوابیدم پشیمونم لگد میزنه
جنی: کی خواست با تو بخوابه
رزی: از خداتن باشه
لیسا: هی هی هی کافیه
لیسا: نمیبینین مهمونم داریم
زد پس کله رزی*
لیسا: توهم اروم بگیر
رزی: خیله حب ولی منو با جنی هم اتاق نکن من کمرشو ندارم
جنی: منم نخواستم
لیسا: خیله خب جیسو تو بخواب
جیسو: چی؟ من؟ عمرا
جنی: منم نمیخوام با جیسو بخوابم خروپف میکنه
لیسا: خب من میام پیشه تو
رزی: نهه من حوصله خروپفای جیسورو ندارم
لیسا: پس میمونه ا ت
ا ت: چی؟ من؟
لیسا: اوهوم
ا ت: نه عمرا
ا ت: من!
ا ت: من! روی اون کاناپه میخوابم
اشاره کردم به کاناپه
لیسا: مطمعنی همچین جایه خوبی نیستا
ا ت: نه من راحتم
لیسا: خـ.خیله خب هرجور راحتی*لبخند
ا ت: ممنون
هوف خوب شد رد کردم
لیسا: خیله خب پس جیسو و جنی منو رزی هیچی هم نمیخوام بشنوم
جنی: باشه بابا
جنی زد به بازوی جیسو
جنی: نبینم خروپف کنی
جیسو: توهم لگد نزن
جنی: باشه
لیسا: شب بخیر ات
ا ت: شب بخیر
جنی: شب بخیر
ا ت: شب بخیر
خلاصه همه شب بخیر:|
رفتم رو کاناپه دراز کشیدم اخیش اونقدراهم بد نیست
««««««
بچها گفته بودم میزارم ببخشید دیر شد
۷.۸k
۱۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.