جنی: نه اگه نگی
جنی: نه اگه نگی
ا ت: نه بابا نمیگم مرض ندارم که داداشمو تو درد سر بندازم
جنی: خوبه
ا ت: خب بیخیال
(صدای نوتیف گوشی لیسا)
لیسا سرش کرد تو گوشیش
لیسا: رئیس؟
جنی: چی گفته
لیسا: ...
لیسا: چی؟
جیسو: چی چی؟
لیسا: ماهم تو گرمی دعوتیم
رزی: چیییی؟
لیسا: اره باید اماده بشیم براش
جیسو: واقعا؟
لیسا: اره دیگه رئیس گفته نمیتونه که سرمون کلاه بزاره
جنی: اصن باورم نمیشه
لیسا: خب... خب باید چه اهنگیو اجرا کنیم
جنی: playing with fire خوبه؟
لیسا: نه اون نه
جیسو: عامم خب چی؟
ا ت: how you like that
لیسا: چی؟
ا ت: پیچ پیچی
لیسا: خب نه تو از کجا میدونی
ا ت: من نمیدونم یهث تو ذهنم، اومد دوستم گوشش میده
لیسا: درسته
لیسا: باید هایو لایک دتو بخونیم
لیسا: ایول
ا ت:ممنون*لبخند
یهویی صدای زنگه گوشیم که رو مبل بود اومد
جنی: فکر کنم گوشیه توعه
ا ت: اوهوم
بلند شدمو رفتم گوشیمو برداشتم
ا ت: جیمین؟ شمارش سیوه؟(این همون گوشی ایه که جیمین بهش داد جهت شفاف سازی)
اعصابم از دستش خورد بود جواب دادم
(جیمین: سلام ا ت خوبی
گلومو صاف کردم
ا ت: سلام ممنون خوبم تو چطوری بیشور
جیمین: بیشور؟
ا ت: اره بیشو تو بودی که با اینکه میدونستی قراره بیام پیشه...
حرفمو خوردم
ا ت: با اینکه میدونستی قراره بیام پیشه کیا هیچی بهم نگفتی (اروم میگه)
جیمین: بخدا من خودمم حدس میزدم بعدشم مینگ یو زندم نمیذاشت
ا ت: میدونم با مینگ یو چیکار کنم
جیمین: به هر حال ما داریم میایم لاس وگاس
ا ت: میدونم منتظرم
جیمین: عام چیزه ما بهت نیاز داریم
ا ت: به من؟
جیمین: اره دیگه تو مترجمه مایی دیگه
ا ت: من؟ نه بابا
جیمین: مجبوری باهامون بیای گرمی
ا ت: خب شماهم نمیگفتین میومدم
جیمین: چطور؟
ا ت: بلک پینکم دعوته نمیدونستی؟
جیمین: جدا؟
ا ت: اوهوم
ا ت: شما ها کی حرکت میکنین؟
جیمین: ماتو راه فرودگاهیم اینجا خیلی شلوغه
ا ت: داداشمم میاد؟
جیمین: معلومه که میاد
جیمین: ا ت من باید برم میبینمت
ا ت: میبینمتون)
گوشیو قط کردم انداختم رو مبل
جنی: چی شده ا ت؟
ا ت: هیچی
جیسو: کی بود؟
ا ت: چیز زنگ زده بود داداشم بود
لیسا: با داداشت درمورد داداشت صحبت میکردی؟
ا ت: هوففف خیله خب نه جیمین بود
رزی: عَوو
ا ت: چون مترجمشونم گفت تو گرمی بهمون نیاز داره فقط همین الانم تو فرودگاه بودن واسه همین خودش قط کرد
لیسا: اهان چرا وایستادی بیا صبحانتو بهور میخوایم امروز یکم بگردیم
ا ت: اهان
رفتم سر میز نشستم
««««««««
جنی:ا ت ما امده ی رفتنیماا
ا ت: اومدم اومدم
بلاخره تموم شدمو رفتم پیش جنی
ا ت: بریم؟
سر تا پا انالیزم کرد
جنی: خوشگل شدی
ات: ممنون توهم همینطور
لیسا: تموم شد؟ میتونیم بریم؟
ا ت: ها؟ اره
ا ت: نه بابا نمیگم مرض ندارم که داداشمو تو درد سر بندازم
جنی: خوبه
ا ت: خب بیخیال
(صدای نوتیف گوشی لیسا)
لیسا سرش کرد تو گوشیش
لیسا: رئیس؟
جنی: چی گفته
لیسا: ...
لیسا: چی؟
جیسو: چی چی؟
لیسا: ماهم تو گرمی دعوتیم
رزی: چیییی؟
لیسا: اره باید اماده بشیم براش
جیسو: واقعا؟
لیسا: اره دیگه رئیس گفته نمیتونه که سرمون کلاه بزاره
جنی: اصن باورم نمیشه
لیسا: خب... خب باید چه اهنگیو اجرا کنیم
جنی: playing with fire خوبه؟
لیسا: نه اون نه
جیسو: عامم خب چی؟
ا ت: how you like that
لیسا: چی؟
ا ت: پیچ پیچی
لیسا: خب نه تو از کجا میدونی
ا ت: من نمیدونم یهث تو ذهنم، اومد دوستم گوشش میده
لیسا: درسته
لیسا: باید هایو لایک دتو بخونیم
لیسا: ایول
ا ت:ممنون*لبخند
یهویی صدای زنگه گوشیم که رو مبل بود اومد
جنی: فکر کنم گوشیه توعه
ا ت: اوهوم
بلند شدمو رفتم گوشیمو برداشتم
ا ت: جیمین؟ شمارش سیوه؟(این همون گوشی ایه که جیمین بهش داد جهت شفاف سازی)
اعصابم از دستش خورد بود جواب دادم
(جیمین: سلام ا ت خوبی
گلومو صاف کردم
ا ت: سلام ممنون خوبم تو چطوری بیشور
جیمین: بیشور؟
ا ت: اره بیشو تو بودی که با اینکه میدونستی قراره بیام پیشه...
حرفمو خوردم
ا ت: با اینکه میدونستی قراره بیام پیشه کیا هیچی بهم نگفتی (اروم میگه)
جیمین: بخدا من خودمم حدس میزدم بعدشم مینگ یو زندم نمیذاشت
ا ت: میدونم با مینگ یو چیکار کنم
جیمین: به هر حال ما داریم میایم لاس وگاس
ا ت: میدونم منتظرم
جیمین: عام چیزه ما بهت نیاز داریم
ا ت: به من؟
جیمین: اره دیگه تو مترجمه مایی دیگه
ا ت: من؟ نه بابا
جیمین: مجبوری باهامون بیای گرمی
ا ت: خب شماهم نمیگفتین میومدم
جیمین: چطور؟
ا ت: بلک پینکم دعوته نمیدونستی؟
جیمین: جدا؟
ا ت: اوهوم
ا ت: شما ها کی حرکت میکنین؟
جیمین: ماتو راه فرودگاهیم اینجا خیلی شلوغه
ا ت: داداشمم میاد؟
جیمین: معلومه که میاد
جیمین: ا ت من باید برم میبینمت
ا ت: میبینمتون)
گوشیو قط کردم انداختم رو مبل
جنی: چی شده ا ت؟
ا ت: هیچی
جیسو: کی بود؟
ا ت: چیز زنگ زده بود داداشم بود
لیسا: با داداشت درمورد داداشت صحبت میکردی؟
ا ت: هوففف خیله خب نه جیمین بود
رزی: عَوو
ا ت: چون مترجمشونم گفت تو گرمی بهمون نیاز داره فقط همین الانم تو فرودگاه بودن واسه همین خودش قط کرد
لیسا: اهان چرا وایستادی بیا صبحانتو بهور میخوایم امروز یکم بگردیم
ا ت: اهان
رفتم سر میز نشستم
««««««««
جنی:ا ت ما امده ی رفتنیماا
ا ت: اومدم اومدم
بلاخره تموم شدمو رفتم پیش جنی
ا ت: بریم؟
سر تا پا انالیزم کرد
جنی: خوشگل شدی
ات: ممنون توهم همینطور
لیسا: تموم شد؟ میتونیم بریم؟
ا ت: ها؟ اره
۱۶.۰k
۱۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.