اهوی من
اهوی من
فصل۲
پارت۳۰
با ناخون هایی بلندم امدم فرو کنم تو قلبش ک تیام امد جلوم گرفت و پرتم کرد اونور
تیام:اهو من با این کارا روح مامانت اروم نمگیره
اهو:بزار بکشمش نمزارم زنده باشههههههههعهه(باداد)
تیام:نمیشه ک اینجوری اون باباته کنارت بوده تو این چند سال
اهو توجه ی به حرف تیام نکرد و حمله ور شد و تا حد مرگ پارسا رو کتک زد ک پارسا بیهوش شد اهو پارسا رو ول کرد و به طرف فلاروس رفت
اهو:تو ک قدرت بالای نمتونی یک کاری کنی ک مامانمو بیبینم هرچی بخوای بهت میدم
فلاروس: من جونتو میخوام میدی
اهو:باشه قبوله جونمو بهت میدم
اراد امد به طرف اهو ک فلاروس نذاشت
اراد:نکنننن اهو بخاطر من بخاطرر گیسوووووووووو اهووووووو(باداد)
اهو:دیگ خسته شدم اراد دیگ بسمه این دنیارو نمخوام چقدر من دردبکشم چقدر ترو با دخترا بیبینم ببخشم منم قلب دارم احساس دارم دیگ نمخوام باشم مراقب خودت و دخترامون باش
فلاروس اهو رو برد پیش انا مادرش
(اهو)
انتخاب سختی بود ولی من انتخابش کردم فلاروس منو برد پیش مامانم یک خونه ای کلبه ای رفتم جلوتر ک دیدم ارکان و مادرم نشستند و دارن باهام دیگ حرف میزنن با سرعت پریدم توبغل مامانم و بعدش ارکان
انا:تو اینجا چیکار میکنی
اهو:امدم پیش تو دیگ تنها نیستی مامان
انا:کی گفته من تنهام؟
اهو:بمیرم برات ک پارسا این همه اذیتت میکرد و به هیچکس نمگفتی
انا:پس حقیقت فهمیدی ک امدی اره سکوت میکردم فقط برای زنده موندن تو
اهو:مامانی میخوام پیشت باشم تا ابد
انا:پس اراد چی؟سوگند انا تیام اونا چی پس
اهو:نمدونم دل کندن برام سخته ولی خسته شدم
انا:اونا ترو خیلی دوست دارن سوگند انا مادر میخوان اراد زن تو باید بری من نمزارم تو اونا رو تنها بزاری بروو
اهو:مامان ولی من میخوام ک
انا:به موقعش میایی پیشم تو برووو
هی مامانم منو هولم میداد ک برم ک منو برد پیش فلاروس
انا:ببرش و خودتم برو به دنیایی خودته هنوز وقتش نیست ک بیایی تو دنیایی انسان ها
فلاروس:حیف ک خواهرمی ولی چشم میرم
ارکان میاد به طرف اهو و بغلش میکنه
ارکان:دلم برات تنگ شده بود
اهو:من بیشتر
ارکان:برو گیسو مامانشو میخواد مامان خوشگلشو
تا اهو امد جواب بده به دنیا خودش امد دید اراد بیهوش افتاده خودشم چیزی نفهمید بیهوش شد
پارت اخر این نیست پارت ۳۱ ک میزارم
فصل۲
پارت۳۰
با ناخون هایی بلندم امدم فرو کنم تو قلبش ک تیام امد جلوم گرفت و پرتم کرد اونور
تیام:اهو من با این کارا روح مامانت اروم نمگیره
اهو:بزار بکشمش نمزارم زنده باشههههههههعهه(باداد)
تیام:نمیشه ک اینجوری اون باباته کنارت بوده تو این چند سال
اهو توجه ی به حرف تیام نکرد و حمله ور شد و تا حد مرگ پارسا رو کتک زد ک پارسا بیهوش شد اهو پارسا رو ول کرد و به طرف فلاروس رفت
اهو:تو ک قدرت بالای نمتونی یک کاری کنی ک مامانمو بیبینم هرچی بخوای بهت میدم
فلاروس: من جونتو میخوام میدی
اهو:باشه قبوله جونمو بهت میدم
اراد امد به طرف اهو ک فلاروس نذاشت
اراد:نکنننن اهو بخاطر من بخاطرر گیسوووووووووو اهووووووو(باداد)
اهو:دیگ خسته شدم اراد دیگ بسمه این دنیارو نمخوام چقدر من دردبکشم چقدر ترو با دخترا بیبینم ببخشم منم قلب دارم احساس دارم دیگ نمخوام باشم مراقب خودت و دخترامون باش
فلاروس اهو رو برد پیش انا مادرش
(اهو)
انتخاب سختی بود ولی من انتخابش کردم فلاروس منو برد پیش مامانم یک خونه ای کلبه ای رفتم جلوتر ک دیدم ارکان و مادرم نشستند و دارن باهام دیگ حرف میزنن با سرعت پریدم توبغل مامانم و بعدش ارکان
انا:تو اینجا چیکار میکنی
اهو:امدم پیش تو دیگ تنها نیستی مامان
انا:کی گفته من تنهام؟
اهو:بمیرم برات ک پارسا این همه اذیتت میکرد و به هیچکس نمگفتی
انا:پس حقیقت فهمیدی ک امدی اره سکوت میکردم فقط برای زنده موندن تو
اهو:مامانی میخوام پیشت باشم تا ابد
انا:پس اراد چی؟سوگند انا تیام اونا چی پس
اهو:نمدونم دل کندن برام سخته ولی خسته شدم
انا:اونا ترو خیلی دوست دارن سوگند انا مادر میخوان اراد زن تو باید بری من نمزارم تو اونا رو تنها بزاری بروو
اهو:مامان ولی من میخوام ک
انا:به موقعش میایی پیشم تو برووو
هی مامانم منو هولم میداد ک برم ک منو برد پیش فلاروس
انا:ببرش و خودتم برو به دنیایی خودته هنوز وقتش نیست ک بیایی تو دنیایی انسان ها
فلاروس:حیف ک خواهرمی ولی چشم میرم
ارکان میاد به طرف اهو و بغلش میکنه
ارکان:دلم برات تنگ شده بود
اهو:من بیشتر
ارکان:برو گیسو مامانشو میخواد مامان خوشگلشو
تا اهو امد جواب بده به دنیا خودش امد دید اراد بیهوش افتاده خودشم چیزی نفهمید بیهوش شد
پارت اخر این نیست پارت ۳۱ ک میزارم
۵.۶k
۲۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.