امیدِ روشنایی
#امیدِ روشنایی
گرچه در این تیرگیها نیست،
من اینجا
باز در این دشتِ خشکِ تشنه میرانم.
من اینجا روزی آخر
از دل این خاک، با دست ِ تهی
گل بر میافشانم.
من اینجا روزی آخر از ستیغ کوه،
چون خورشید
سرود فتح میخوانم،
و میدانم
تو روزی باز خواهی گشت...
گرچه در این تیرگیها نیست،
من اینجا
باز در این دشتِ خشکِ تشنه میرانم.
من اینجا روزی آخر
از دل این خاک، با دست ِ تهی
گل بر میافشانم.
من اینجا روزی آخر از ستیغ کوه،
چون خورشید
سرود فتح میخوانم،
و میدانم
تو روزی باز خواهی گشت...
۴.۲k
۲۵ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.