پارت جدید
#تصادفی
پارت ۱
ویو ا.ت
آیش برای چی باید برم سئول مگه بوسان چشههه خدایااا منو کمک کن نرم مدیرمو بزنم بکشم
اها راستی من ا.ت هستم ۲۳ سالمه و طراح مد هستم و امروزم رئیسم گفت که باید برم سئول چون اونجا یه نفر به طراح مد نیاز داره
آخه من توی سئول کسیو نمیشناسم همه ی کسایی که میشناسم توی بوسانن ایششش
مدیر: ا.تتتتت وسایلتو جمع کردی
+بلهههه دارم میرمم(با داد و حرص)
مدیر:خیله خب خدافس
+خدانگهداررررر
از تو شرکت اومدم بیرون
داشت بارون میومد
آخرین باری که میتونم بارون بوسانو ببینم
رفتم زیر بارون قطره های بارون به صورتم میخورد که با خودم گفتم
چرا میگم آخرین بارونی که میتونم ببینم مگه قرار بمیرم یا اونجا بمونم(میبینی خاهرم میبینی فک کردی🗿😂👍)
هوففف رفتم سوار ماشینم شدم من وضع مالی خیلی خوبی داشتم
حدود ۳۰ مین بعد به خونه رسیدم خونه ی من از خونه ی مامان و بابام و داداشم جدا بود وسایلی رو که نیاز داشتم جمع کردم پروازم ساعت۵ ظهر بود الان ساعت ۲ عه
رفتم خوابیدم
پرش زمانی به ساعت ۴
از خواب بیدار شدم ساعتو توی گوشیم دیدم
واتتتتتت ساعت ۴ بوددد
شتتتت نه دیرم شدددد
سریع رفتم حولرو برداشتم رفتم یه همون کردم اومدم موهامو خشک کردم همیشه روی مخم بودن چون بلند بودن حالا شاید کوتاشون کردن
سریع یه تاپ مشکی با یه شلوار بگ سفید پوشیدم و وسایلمو بر داشتم و رفتم فرودگاه
پرش زمانی به وقتی که ا.ت رسید سئول(گشادیم میاد دیگه اره😔)
هوفففف چقد خسته شدم(مگه تو هواپیما رو روندی،؟😔🗿)
رفتم معروف ترین هتل سئول
مدری هتل:سلام خیلی خوش اومدید
+سلام ممنونم
مدیر هتل:بفرمایید در خدمتم
+یه اتاق میخوام برای یه ماه یا دوماه یک نفره لطفا
مدیر هتل:بله حتما یه لحظه وایسید
من خیلی عذر میخوام ما اتاق خالی نداریم
+خب من الان چیکار کنم هوففف
مدیر هتل:ولی خب یه اتاق هست که دونفرس و میتونید اونجا بمونید
+هوففف چون خستم باشه همین اتاق رو بدید
مدیر هتل:بله حتما هزینش میشه........(یچی فرض کنید)
+پولو پرداخت کردم رفتم سمت اتاق اتاقم طبقه ی آخر بود
رفتم
خب شماره ی اتاقم چی بودد
اهاااا ۲۶۲
ایناها اینجاس
درو باز کردم رفتم تو که دیدم لباسای یه نفر روی مبل بود با یه چمدون حتما رفته بیرون نیست دیگه
خودمو روی تخت ولو کردم داشتم فک میکنم کی نیاز به طراح مد داره حتما آدم معروفیه
که یه دفعه عه.....................
ادامه دارد
پارت ۱
ویو ا.ت
آیش برای چی باید برم سئول مگه بوسان چشههه خدایااا منو کمک کن نرم مدیرمو بزنم بکشم
اها راستی من ا.ت هستم ۲۳ سالمه و طراح مد هستم و امروزم رئیسم گفت که باید برم سئول چون اونجا یه نفر به طراح مد نیاز داره
آخه من توی سئول کسیو نمیشناسم همه ی کسایی که میشناسم توی بوسانن ایششش
مدیر: ا.تتتتت وسایلتو جمع کردی
+بلهههه دارم میرمم(با داد و حرص)
مدیر:خیله خب خدافس
+خدانگهداررررر
از تو شرکت اومدم بیرون
داشت بارون میومد
آخرین باری که میتونم بارون بوسانو ببینم
رفتم زیر بارون قطره های بارون به صورتم میخورد که با خودم گفتم
چرا میگم آخرین بارونی که میتونم ببینم مگه قرار بمیرم یا اونجا بمونم(میبینی خاهرم میبینی فک کردی🗿😂👍)
هوففف رفتم سوار ماشینم شدم من وضع مالی خیلی خوبی داشتم
حدود ۳۰ مین بعد به خونه رسیدم خونه ی من از خونه ی مامان و بابام و داداشم جدا بود وسایلی رو که نیاز داشتم جمع کردم پروازم ساعت۵ ظهر بود الان ساعت ۲ عه
رفتم خوابیدم
پرش زمانی به ساعت ۴
از خواب بیدار شدم ساعتو توی گوشیم دیدم
واتتتتتت ساعت ۴ بوددد
شتتتت نه دیرم شدددد
سریع رفتم حولرو برداشتم رفتم یه همون کردم اومدم موهامو خشک کردم همیشه روی مخم بودن چون بلند بودن حالا شاید کوتاشون کردن
سریع یه تاپ مشکی با یه شلوار بگ سفید پوشیدم و وسایلمو بر داشتم و رفتم فرودگاه
پرش زمانی به وقتی که ا.ت رسید سئول(گشادیم میاد دیگه اره😔)
هوفففف چقد خسته شدم(مگه تو هواپیما رو روندی،؟😔🗿)
رفتم معروف ترین هتل سئول
مدری هتل:سلام خیلی خوش اومدید
+سلام ممنونم
مدیر هتل:بفرمایید در خدمتم
+یه اتاق میخوام برای یه ماه یا دوماه یک نفره لطفا
مدیر هتل:بله حتما یه لحظه وایسید
من خیلی عذر میخوام ما اتاق خالی نداریم
+خب من الان چیکار کنم هوففف
مدیر هتل:ولی خب یه اتاق هست که دونفرس و میتونید اونجا بمونید
+هوففف چون خستم باشه همین اتاق رو بدید
مدیر هتل:بله حتما هزینش میشه........(یچی فرض کنید)
+پولو پرداخت کردم رفتم سمت اتاق اتاقم طبقه ی آخر بود
رفتم
خب شماره ی اتاقم چی بودد
اهاااا ۲۶۲
ایناها اینجاس
درو باز کردم رفتم تو که دیدم لباسای یه نفر روی مبل بود با یه چمدون حتما رفته بیرون نیست دیگه
خودمو روی تخت ولو کردم داشتم فک میکنم کی نیاز به طراح مد داره حتما آدم معروفیه
که یه دفعه عه.....................
ادامه دارد
۱۴.۶k
۰۴ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.