پارت 13 فصل 2 راهیه بهشت
پارت 13 فصل 2 راهیه بهشت
جیهوپ : چرا... باید مجبورش.. کنم... او.. ن قدر.. تش از من... بیش.. تره
شیطان : دروغ نگو( باداد )
جیهوپ : در.. روغ نمی.. گم
شیطان : خفه شو ( باداد )
بازم با قدرتش بلندم کرد و از 2 طرف بهم فشار اورد داشتم له میشدم خیلی درد داشت
جیهوپ : لعنتی... ولم.. کن
شیطان : نمیخوام
اینو که گفت دیگه تموم شد پرت شد اونطرف و قدرتش خنثی شد افتادم روی زمین جون نداشتم بلند شم با چشمای نیمه باز نگاه کردم ا/ت بود خیالم راحت شد اومد سمتم و صورتمو قاب کرد
ا/ت : خوبی؟ حالت خوبه؟
جیهوپ: خو...بم
شیطان : به به ا/ت خانم از این ورا
ا/ت : تو همینجا بمون باشه ؟
جیهوپ : باشه
رفتش سمت اون
ا/ت ویو
خوابیده بودم نمیتونستم تکون بخورم که یه دستبند کنارم رو تخت ظاهر شد تا ظاهر شد صدای جیهوپ توی گوشم اکو شد میگفت کمک یعنی چی شده به دستبند نگاه کردم حتما باید دستم کنم بزور دستمو بردم طرفش و با بدبختی دستبندو انداختم دستم به محض اینکه دستبندو دستم کردم یه انرژی خاصی توی بدنم پیچید خوب شدم کاملا خوب شدم چرا اینو زودتر بهم ندادن حتما میخواستن تنبیه بشم حسش میکردم اتفاقی افتاده بخاطر سستی بدنم قبل خوب شدنم نمیتونستم حسش کنم سریع رفتم سمت اون منطقه ای که توی سرم ارور میداد وقتی رسیدم با صحنه ای که دیدم خشکم زد شیطان جیهوپو بالا گرفته بود میخواست لهش کنه تا تلسم بشه قدرتشو خنثی کردم پرت شد اونطرف جیهوپم افتاد روی زمین سریع رفتم سمتش ازش پرسیدم خوبی اونم گفت آره شاید دروغ میگفت نمیدونم صدای اون لعنتی از اونطرف میومد
شیطان : به به ا/ت خانم از این ورا
نتونستم تحمل کنم به جیهوپ گفتم همونجا بمونه گفت باشه رفتم سمتش
ا/ت : چطور تونستی این کارو کنی
شیطان : دلم خواست که چی
ا/ت : پس دلت خواست
شیطان : آره
با قدرتم بلندش کردم رو هوا خودمم پرواز کردم جلوش وایسادم
ا/ت : یک بار دیگه بیای اینجا بهت رحم نمیکنم
شیطان : بازم میام
ا/ت : کی درست میشی تو
شیطان : موقعی که تو با من باشی
بهش خندیدم
ا/ت : تو خوابت ببینی
شیطان : لازم نیست تو خوابم ببینم توی واقعیت میبینم
کاری کردم ریشه ها دور تمام بدنشو بپیچن و فشارش بدن
شیطان : آه الان داری.. انتقا.. م میگ.. یری
ا/ت : تو اینطوری فکر کن عوضی( با داد )
شیطان : من.. تسل. یم.... نمی.. شم
ا/ت : خفه شو ( با داد )
صدای جیهوپ اومد
جیهوپ : ا/ت... ولش.. کن
ا/ت : جیهوپ تو برو
جیهوپ : نمیرم... بیا... ولش کن بزار... بره
ا/ت : گفتم تو برو( با داد )
جیهوپ : نمیرم... ولش... کن اگرنه .. دیگه منو.. نمیبینی
داشت خفه میشد ولش کردم افتاد زمین سرفه میکرد خودمم رفتم پایین و روبروش وایسادم
ا/ت : دفعه آخر یه که میگم دیگه نمیخوام ببینم همچین کاری کردی وگرنه این دفعه رحم نمیکنم
شیطان : میبینیم
بلندش کردم پرتش کردم به دنیای خودش رفتم سمت جیهوپ وایساده بود به من نگاه میکرد
ا/ت : چرا جلومو گرفتی
جیهوپ : داشتی تلسمش میکردی
ا/ت : خب بزار تلسم بشه
جیهوپ : اونوقت یکی از این دنیا کم میشه و این دنیا کوچیک تر میشه
ا/ت : میتونی پرواز کنی؟
سعی کرد ولی خنثی میشد نمیتونست
جیهوپ : انگاری نمیشه
بهش خندیدم
ا/ت : اشکال نداره من میبرمت
بغلش کردم و رفتم سمت خونش
بهم زل زده بود حسش میکردم بهش نگاه کردم
ا/ت : به چی نگاه میکنی
جیهوپ : ممنونم
ا/ت : بابَتِ؟
جیهوپ: اینکه نجاتم دادی
ا/ت : کاری نکردم وظیفم بود
جیهوپ : بازم ممنونم
ا/ت : خواهش میکنم
جیهوپ : تو ام پیشم میمونی؟
ا/ت : نه میرم خونه ی خودم
جیهوپ : آخ
ا/ت : چی شد
جیهوپ : چقدر دلم درد میکنه
ا/ت : صبر کن الان میرسیم
جیهوپ : آخخ
ا/ت : یکم تحمل کن
جیهوپ : تو نمیتونی با این وعضم منو ول کنی
ا/ت : هی الکی گفتی؟
جیهوپ : نه
ا/ت : دروغ نگو
خندید
جیهوپ : خب نمیشه نری؟
ا/ت : نه نمیشه
جیهوپ : چرا
ا/ت : باید برم کار دارم شب میام پیشت
جیهوپ : قول؟
ا/ت : قول
جیهوپ : باشه قبوله
بهش خندیدم شبیه بچه ها شده بود
وقتی رسیدیم درو با پا باز کردم و رفتم داخل گزاشتمش زمین پای راستش درد میکرد از طرز راه رفتنش میشد فهمید که پای راستش درد میکرد کمکش کردم بره رو تخت بشینه جلوی پاش رو زمین نشستم و پای راستشو گرفتم آسیب دیده بود دستمو گزاشتم روش
جیهوپ : آی ولش کن نمیخواد خیلی درد داره
ا/ت : باید تحمل کنی
جیهوپ : ولش کن نمیخواد
ا/ت : هی میخوای از درد بهت معجون خواب آور بدم که بدنت سست بشه؟
جیهوپ : نه
ا/ت : پس بزار کارمو کنم
یه برگ برداشتم و گزاشتم روی پاش
جیهوپ : چرا... باید مجبورش.. کنم... او.. ن قدر.. تش از من... بیش.. تره
شیطان : دروغ نگو( باداد )
جیهوپ : در.. روغ نمی.. گم
شیطان : خفه شو ( باداد )
بازم با قدرتش بلندم کرد و از 2 طرف بهم فشار اورد داشتم له میشدم خیلی درد داشت
جیهوپ : لعنتی... ولم.. کن
شیطان : نمیخوام
اینو که گفت دیگه تموم شد پرت شد اونطرف و قدرتش خنثی شد افتادم روی زمین جون نداشتم بلند شم با چشمای نیمه باز نگاه کردم ا/ت بود خیالم راحت شد اومد سمتم و صورتمو قاب کرد
ا/ت : خوبی؟ حالت خوبه؟
جیهوپ: خو...بم
شیطان : به به ا/ت خانم از این ورا
ا/ت : تو همینجا بمون باشه ؟
جیهوپ : باشه
رفتش سمت اون
ا/ت ویو
خوابیده بودم نمیتونستم تکون بخورم که یه دستبند کنارم رو تخت ظاهر شد تا ظاهر شد صدای جیهوپ توی گوشم اکو شد میگفت کمک یعنی چی شده به دستبند نگاه کردم حتما باید دستم کنم بزور دستمو بردم طرفش و با بدبختی دستبندو انداختم دستم به محض اینکه دستبندو دستم کردم یه انرژی خاصی توی بدنم پیچید خوب شدم کاملا خوب شدم چرا اینو زودتر بهم ندادن حتما میخواستن تنبیه بشم حسش میکردم اتفاقی افتاده بخاطر سستی بدنم قبل خوب شدنم نمیتونستم حسش کنم سریع رفتم سمت اون منطقه ای که توی سرم ارور میداد وقتی رسیدم با صحنه ای که دیدم خشکم زد شیطان جیهوپو بالا گرفته بود میخواست لهش کنه تا تلسم بشه قدرتشو خنثی کردم پرت شد اونطرف جیهوپم افتاد روی زمین سریع رفتم سمتش ازش پرسیدم خوبی اونم گفت آره شاید دروغ میگفت نمیدونم صدای اون لعنتی از اونطرف میومد
شیطان : به به ا/ت خانم از این ورا
نتونستم تحمل کنم به جیهوپ گفتم همونجا بمونه گفت باشه رفتم سمتش
ا/ت : چطور تونستی این کارو کنی
شیطان : دلم خواست که چی
ا/ت : پس دلت خواست
شیطان : آره
با قدرتم بلندش کردم رو هوا خودمم پرواز کردم جلوش وایسادم
ا/ت : یک بار دیگه بیای اینجا بهت رحم نمیکنم
شیطان : بازم میام
ا/ت : کی درست میشی تو
شیطان : موقعی که تو با من باشی
بهش خندیدم
ا/ت : تو خوابت ببینی
شیطان : لازم نیست تو خوابم ببینم توی واقعیت میبینم
کاری کردم ریشه ها دور تمام بدنشو بپیچن و فشارش بدن
شیطان : آه الان داری.. انتقا.. م میگ.. یری
ا/ت : تو اینطوری فکر کن عوضی( با داد )
شیطان : من.. تسل. یم.... نمی.. شم
ا/ت : خفه شو ( با داد )
صدای جیهوپ اومد
جیهوپ : ا/ت... ولش.. کن
ا/ت : جیهوپ تو برو
جیهوپ : نمیرم... بیا... ولش کن بزار... بره
ا/ت : گفتم تو برو( با داد )
جیهوپ : نمیرم... ولش... کن اگرنه .. دیگه منو.. نمیبینی
داشت خفه میشد ولش کردم افتاد زمین سرفه میکرد خودمم رفتم پایین و روبروش وایسادم
ا/ت : دفعه آخر یه که میگم دیگه نمیخوام ببینم همچین کاری کردی وگرنه این دفعه رحم نمیکنم
شیطان : میبینیم
بلندش کردم پرتش کردم به دنیای خودش رفتم سمت جیهوپ وایساده بود به من نگاه میکرد
ا/ت : چرا جلومو گرفتی
جیهوپ : داشتی تلسمش میکردی
ا/ت : خب بزار تلسم بشه
جیهوپ : اونوقت یکی از این دنیا کم میشه و این دنیا کوچیک تر میشه
ا/ت : میتونی پرواز کنی؟
سعی کرد ولی خنثی میشد نمیتونست
جیهوپ : انگاری نمیشه
بهش خندیدم
ا/ت : اشکال نداره من میبرمت
بغلش کردم و رفتم سمت خونش
بهم زل زده بود حسش میکردم بهش نگاه کردم
ا/ت : به چی نگاه میکنی
جیهوپ : ممنونم
ا/ت : بابَتِ؟
جیهوپ: اینکه نجاتم دادی
ا/ت : کاری نکردم وظیفم بود
جیهوپ : بازم ممنونم
ا/ت : خواهش میکنم
جیهوپ : تو ام پیشم میمونی؟
ا/ت : نه میرم خونه ی خودم
جیهوپ : آخ
ا/ت : چی شد
جیهوپ : چقدر دلم درد میکنه
ا/ت : صبر کن الان میرسیم
جیهوپ : آخخ
ا/ت : یکم تحمل کن
جیهوپ : تو نمیتونی با این وعضم منو ول کنی
ا/ت : هی الکی گفتی؟
جیهوپ : نه
ا/ت : دروغ نگو
خندید
جیهوپ : خب نمیشه نری؟
ا/ت : نه نمیشه
جیهوپ : چرا
ا/ت : باید برم کار دارم شب میام پیشت
جیهوپ : قول؟
ا/ت : قول
جیهوپ : باشه قبوله
بهش خندیدم شبیه بچه ها شده بود
وقتی رسیدیم درو با پا باز کردم و رفتم داخل گزاشتمش زمین پای راستش درد میکرد از طرز راه رفتنش میشد فهمید که پای راستش درد میکرد کمکش کردم بره رو تخت بشینه جلوی پاش رو زمین نشستم و پای راستشو گرفتم آسیب دیده بود دستمو گزاشتم روش
جیهوپ : آی ولش کن نمیخواد خیلی درد داره
ا/ت : باید تحمل کنی
جیهوپ : ولش کن نمیخواد
ا/ت : هی میخوای از درد بهت معجون خواب آور بدم که بدنت سست بشه؟
جیهوپ : نه
ا/ت : پس بزار کارمو کنم
یه برگ برداشتم و گزاشتم روی پاش
۱۶۵.۳k
۰۵ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.