پارت 14 فصل 2 راهیه بهشت
پارت 14 فصل 2 راهیه بهشت
یه برگ برداشتم و گزاشتم روی پاش
جیهوپ : آخ برش دار خیلی میسوزه این چیه آخه
جوری بهش نگاه کردم که یه کلمه دیگه هم نگفت
بعد از چند دقیقه برگو برداشتم زخمش خوب شده بود
ا/ت : الان درد میکنه؟
پاشو تکون داد
جیهوپ : باورم نمیشه خوب شد
ا/ت : خوبه پس خوب شدی
جیهوپ : آره
ا/ت ویو
زخمش خوب شده بود
ا/ت : پس من میرم
جیهوپ : حالا یکم دیگه بمون
بهش لبخند زدم
ا/ت : نمیشه
جیهوپ : یه کوچولو
کاری نمیشه کرد رفتم کنارش نشستم دستمو گرفت
جیهوپ : ممنونم
منو دستشو گرفتم
ا/ت : خواهش میکنم
بغلش کردم که اونم بغلم کرد
ا/ت : چرا خودتو انداختی تو دردسر
جیهوپ : من کاری نکردم تقصیر اون بود
ا/ت : تو نباید باهاش سر و کله بزنی ولش کن
جیهوپ : تو نگرانم شدی ؟
محکم تر بغلش کردم
ا/ت : دیوونه شدی؟ معلومه نگران شدم
جیهوپ : پس دوسم داری
ازش جدا شدم بهش نگاه کردم
ا/ت : نه انگاری تو واقعا دیوونه شدی
جیهوپ : چرا
ا/ت : تازه فهمیدی دوست دارم؟
جیهوپ : نه ولی
ا/ت : ولی چی؟
بهم خندید
جیهوپ : هیچی
لپشو کشیدم
جیهوپ : هی
خواست لپمو بکشه که فرار کردم رفتم سمت در که گرفتم
هردومون با صدای بلند میخندیدیم
ا/ت : ولم کن
جیهوپ : باید بزاری لپتو بکشم
ا/ت : عمرا
جیهوپ : تا لپتو نکشم ولت نمیکنم
ا/ت : نمیشه
جیهوپ : میشه
چسبوندم به دیوار و چسبید بهم
خواست لپمو بکشه که دستشو گرفتم
بلند خندیدم
ا/ت : نه نکن
جیهوپ : میکنم
دستشو آزاد کرد و لپمو کشید دستم گزاشتم رو لپم
ا/ت : هی مگه نگفتم نکن
جیهوپ : منم گفتم که میکنم
ا/ت : خیلی شیطونی
جیهوپ : اینو کسی میگه که چون شیطونی کرده بود پدر معجون خواب آور بهش داده بود
ا/ت : اینو نگی نمیشه نه؟
جیهوپ : البته که نه
اومد نزدیک تر
ا/ت : من باید برم
جیهوپ : حالا یه کوچولو دیگه بمون
ا/ت : همش میگی یه کوچولو
جیهوپ : هوم
ا/ت : من دیگه میرم از زیر دستش فرار کردم دوییدم سمت در
جیهوپ : ایندفعه فرار کردی اشکال نداره شب میبینمت
ا/ت : خداحافظ
جیهوپ : میبینمت
ا/ت : باشه
پرواز کردم سمت عمارتم رفتم سمت درختا و گیاها چند روز نبودم ببینم حالشون چطوره
جیهوپ ویو
رفتش حالم بد نبود ولی خوبم نبودم روی تخت دراز کشیدم ساعدمو گزاشتم رو چشمام و لبخند زدم خوشحال بودم از اینکه دیگه تنها نیستم خیلی خوشحال بودم با آرامش خوابیده بودم که در زده شد یعنی کیه پاشدم رفتم درو باز کردم سَندی بود( یکی از پری هایی که توی این دنیا کار میکنه و دختره )
جیهوپ : سلام سندی خوبی؟
سندی : سلام مرسی تو چطوری؟
جیهوپ : منم خوبم
سندی : برای امشب دعوتی به جشن حتما بیا منم میام
سندی یه بار بهم اعتراف کرد ولی من بهش علاقه ای نداشتم برای همین جواب منفی دادم ولی اون هنوز به من حس داره
جیهوپ : باشه میام ممنونم
سندی میشه بهم یه لیوان آب بدی؟ خسته شدم از بس از اینجا به اونجا رفتم
بهش لبخند زدم
جیهوپ : البته
رفتم براش یه لیوان آب اوردم دادم بهش خوردش
سندی : آخیش ممنونم
جیهوپ : خواهش میکنم موفق باشی
سندی : شب میبینمت
جیهوپ : منم همینطور
سندی : خداحافظ
جیهوپ : خداحافظ
رفتش
یه برگ برداشتم و گزاشتم روی پاش
جیهوپ : آخ برش دار خیلی میسوزه این چیه آخه
جوری بهش نگاه کردم که یه کلمه دیگه هم نگفت
بعد از چند دقیقه برگو برداشتم زخمش خوب شده بود
ا/ت : الان درد میکنه؟
پاشو تکون داد
جیهوپ : باورم نمیشه خوب شد
ا/ت : خوبه پس خوب شدی
جیهوپ : آره
ا/ت ویو
زخمش خوب شده بود
ا/ت : پس من میرم
جیهوپ : حالا یکم دیگه بمون
بهش لبخند زدم
ا/ت : نمیشه
جیهوپ : یه کوچولو
کاری نمیشه کرد رفتم کنارش نشستم دستمو گرفت
جیهوپ : ممنونم
منو دستشو گرفتم
ا/ت : خواهش میکنم
بغلش کردم که اونم بغلم کرد
ا/ت : چرا خودتو انداختی تو دردسر
جیهوپ : من کاری نکردم تقصیر اون بود
ا/ت : تو نباید باهاش سر و کله بزنی ولش کن
جیهوپ : تو نگرانم شدی ؟
محکم تر بغلش کردم
ا/ت : دیوونه شدی؟ معلومه نگران شدم
جیهوپ : پس دوسم داری
ازش جدا شدم بهش نگاه کردم
ا/ت : نه انگاری تو واقعا دیوونه شدی
جیهوپ : چرا
ا/ت : تازه فهمیدی دوست دارم؟
جیهوپ : نه ولی
ا/ت : ولی چی؟
بهم خندید
جیهوپ : هیچی
لپشو کشیدم
جیهوپ : هی
خواست لپمو بکشه که فرار کردم رفتم سمت در که گرفتم
هردومون با صدای بلند میخندیدیم
ا/ت : ولم کن
جیهوپ : باید بزاری لپتو بکشم
ا/ت : عمرا
جیهوپ : تا لپتو نکشم ولت نمیکنم
ا/ت : نمیشه
جیهوپ : میشه
چسبوندم به دیوار و چسبید بهم
خواست لپمو بکشه که دستشو گرفتم
بلند خندیدم
ا/ت : نه نکن
جیهوپ : میکنم
دستشو آزاد کرد و لپمو کشید دستم گزاشتم رو لپم
ا/ت : هی مگه نگفتم نکن
جیهوپ : منم گفتم که میکنم
ا/ت : خیلی شیطونی
جیهوپ : اینو کسی میگه که چون شیطونی کرده بود پدر معجون خواب آور بهش داده بود
ا/ت : اینو نگی نمیشه نه؟
جیهوپ : البته که نه
اومد نزدیک تر
ا/ت : من باید برم
جیهوپ : حالا یه کوچولو دیگه بمون
ا/ت : همش میگی یه کوچولو
جیهوپ : هوم
ا/ت : من دیگه میرم از زیر دستش فرار کردم دوییدم سمت در
جیهوپ : ایندفعه فرار کردی اشکال نداره شب میبینمت
ا/ت : خداحافظ
جیهوپ : میبینمت
ا/ت : باشه
پرواز کردم سمت عمارتم رفتم سمت درختا و گیاها چند روز نبودم ببینم حالشون چطوره
جیهوپ ویو
رفتش حالم بد نبود ولی خوبم نبودم روی تخت دراز کشیدم ساعدمو گزاشتم رو چشمام و لبخند زدم خوشحال بودم از اینکه دیگه تنها نیستم خیلی خوشحال بودم با آرامش خوابیده بودم که در زده شد یعنی کیه پاشدم رفتم درو باز کردم سَندی بود( یکی از پری هایی که توی این دنیا کار میکنه و دختره )
جیهوپ : سلام سندی خوبی؟
سندی : سلام مرسی تو چطوری؟
جیهوپ : منم خوبم
سندی : برای امشب دعوتی به جشن حتما بیا منم میام
سندی یه بار بهم اعتراف کرد ولی من بهش علاقه ای نداشتم برای همین جواب منفی دادم ولی اون هنوز به من حس داره
جیهوپ : باشه میام ممنونم
سندی میشه بهم یه لیوان آب بدی؟ خسته شدم از بس از اینجا به اونجا رفتم
بهش لبخند زدم
جیهوپ : البته
رفتم براش یه لیوان آب اوردم دادم بهش خوردش
سندی : آخیش ممنونم
جیهوپ : خواهش میکنم موفق باشی
سندی : شب میبینمت
جیهوپ : منم همینطور
سندی : خداحافظ
جیهوپ : خداحافظ
رفتش
۱۶۳.۲k
۰۵ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.