تهیون توی این خونه بی صحاب مونده یه آب پیدا نمیشه

تهیون: توی این خونه بی صحاب مونده یه آب پیدا نمیشه
جونگکوک: در مورد خونه من درست صحبت کن
تهیونگ: یعنی چی فقط شیرموزه تو یخچالت. پس مجبورم شیرموز بردار....(حرفش با حمله جونگکوک قطع میشه)
تهیونگ: یا ابلفظل...(بردن دست به بالا به نشانه تصمیم)
جونگکوگ (یه طوری نگاه میکنه تهیونگ بد جور میترسه و یه قاشق میگیره و میاره جلو صورتش): دستت بهشون بخوره قیمه قیمت میکنم این قاشقم میکنم تو چشت (منم ترسیدم)
تهیونگ: من غلط بکنم دست بزنم...
جونگکوک(با نگاه بیش از حد مهربون): آفدین الهی فدات شم... بیا اینم پول برو واسه خودت آب بخر...
تهیونگ: خودم پول...
جونگکوک(با نگاه ترسناک): بیاااااا
تهیونگ: چشم چشم عشقم چرا اینطوری میکنی
جونگکوک: برو فداا شم


تمام شد
دیدگاه ها (۶)

*جیمین با گریه میاد پیش یونگی*یونگی : ( با آرامش ) باز چی شد...

But as you took my heart ....... :) I am glad to have panah@...

این داستان دعوای یونمین سر لاس زنی جیمین با چا اوون وو و دیو...

بزنید پرشیانا کره کنسرت جین ببینید

پارت ۱۵

خون آشام عزیز (60)

خون آشام عزیز (65)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط