فیک اما من عاشقتم
فیک اما من عاشقتم!
پارت ۱
جیمین:اهههه دوساله که داریم دنبالیش میگردیم خسته شدم اون خیلی باهوشه و همینطور قدرتمند (کلافه)
کوک:آره میدونم متاسفانه
جیمین: نظرت چیه که کل شهر و دوربین مداربسته بزاریم
کوک:مگه یادت رفته که قبلا گذاشتیم اما همشون هک شدن و همینطور خاموش
ویو راوی (خودم🌚)
همینطور چند دقیقه توی سکوت درحال فکر کردن بودن خیلی کلافه بودن دوساله دارن دنبال اون شخص میگردن و هروقت گیرش میندازن فرار میکنه (یعنی اون شخص کیه 🪐🤔)همینطور که توی سکوت زمان درحال سپری شدن بود که کوک گفت
کوک: میگم نظرت چیه که همونطور که گفتی همه جارو دوربین مداربسته بزاریم بعدش هروقت که فهمیدیم کجاست گیرشون میندازیم صد درصد که میخوان بازم مثل هر سری فرار کنن و همینطور هم میذاریم ولی وقتی که داشتن فرار میکردن تعقیبشون میکنیم.........
نظرت چیه ؟
جیمین: خوبه اما اگر مثل سری های بازم فرار کنن چی ؟
کوک: خب تا موقعی تعقیبشون میکنیم که برن خونشون و وقتی که فهمیدیم خونشون کجاست جفتشون یه خونه میگیریم
جیمین: آها اما میدونی که خیلی خطرناکه اون شخص کیم تهیونگه ( درسته اون تهیونگه 🤗🤭) نه یه آدم معمولی اگر بفهمه بدون وقت تلف کردن میکشت
کوک: آره میدونم اما چاره ای نیست ما هزاران روا رفتیم هیچکدومشون جواب ندادن (کلافه ، عصبانی)
جیمین : آره دسته خب خوبه پس قراره چند وقت باهام زندگی کنیم
کوک: نه فقط من ،
جیمین: چراااا؟؟؟؟؟؟(چرا رو کشیده گفت و همینطور عصبی )
کوک : چون نمیخوام تو خطر بیوفتیم به یاد حرفت اون آدم خطرناکیه الانم حرف نباشه همینه که هست
جیمین : اوفففف باشه ولش الان بیا بریم شام بخوریم
کوگ: اوک بریم
ویو راوی
کوک و جیمین از اونجایی که پلیسن دنبال مافیای بزرگ قدرتمند و همینطور ترسناک تهیونگ میگشتن خلاصه از محل کارشون اومدن بیرون رفتن یه رستوران با یه وایب خاص و کلاسیک که حال و هاشون از کارو مشکلات دربیاد
پارت ۱
جیمین:اهههه دوساله که داریم دنبالیش میگردیم خسته شدم اون خیلی باهوشه و همینطور قدرتمند (کلافه)
کوک:آره میدونم متاسفانه
جیمین: نظرت چیه که کل شهر و دوربین مداربسته بزاریم
کوک:مگه یادت رفته که قبلا گذاشتیم اما همشون هک شدن و همینطور خاموش
ویو راوی (خودم🌚)
همینطور چند دقیقه توی سکوت درحال فکر کردن بودن خیلی کلافه بودن دوساله دارن دنبال اون شخص میگردن و هروقت گیرش میندازن فرار میکنه (یعنی اون شخص کیه 🪐🤔)همینطور که توی سکوت زمان درحال سپری شدن بود که کوک گفت
کوک: میگم نظرت چیه که همونطور که گفتی همه جارو دوربین مداربسته بزاریم بعدش هروقت که فهمیدیم کجاست گیرشون میندازیم صد درصد که میخوان بازم مثل هر سری فرار کنن و همینطور هم میذاریم ولی وقتی که داشتن فرار میکردن تعقیبشون میکنیم.........
نظرت چیه ؟
جیمین: خوبه اما اگر مثل سری های بازم فرار کنن چی ؟
کوک: خب تا موقعی تعقیبشون میکنیم که برن خونشون و وقتی که فهمیدیم خونشون کجاست جفتشون یه خونه میگیریم
جیمین: آها اما میدونی که خیلی خطرناکه اون شخص کیم تهیونگه ( درسته اون تهیونگه 🤗🤭) نه یه آدم معمولی اگر بفهمه بدون وقت تلف کردن میکشت
کوک: آره میدونم اما چاره ای نیست ما هزاران روا رفتیم هیچکدومشون جواب ندادن (کلافه ، عصبانی)
جیمین : آره دسته خب خوبه پس قراره چند وقت باهام زندگی کنیم
کوک: نه فقط من ،
جیمین: چراااا؟؟؟؟؟؟(چرا رو کشیده گفت و همینطور عصبی )
کوک : چون نمیخوام تو خطر بیوفتیم به یاد حرفت اون آدم خطرناکیه الانم حرف نباشه همینه که هست
جیمین : اوفففف باشه ولش الان بیا بریم شام بخوریم
کوگ: اوک بریم
ویو راوی
کوک و جیمین از اونجایی که پلیسن دنبال مافیای بزرگ قدرتمند و همینطور ترسناک تهیونگ میگشتن خلاصه از محل کارشون اومدن بیرون رفتن یه رستوران با یه وایب خاص و کلاسیک که حال و هاشون از کارو مشکلات دربیاد
- ۸۰
- ۱۴ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط