ارمی فداکار

ارمی فداکار
پارت ۳۱

از دید یونگی :
اون صورت ..... خیلی خیلی زیبا بود
نمیدونم چِم شده ولی خیلی دلم میخواست ببوسمش
صورتم رو نزدیک لباش کردم که یهو جیمین در زد
جیمین : هیووونگ یونجیی بیایین ناهار
یونجی سریع هُلَم داد و رفت بیرون


از دید یونجی :
رفتم سر میز نشستم و یونگی هم پشت بندم اومد رو به روم نشست
جیهوپ : هیونگ یه سوال اون موقعی مگه ناهار آماده نشده بود ؟
جین کمی عصبی گفت : حرف نزن فقد بخور
در طول ناهار اصن به یونگی نگاه نکردم


بعد از ناهار :

به جین و جیهوپ کمک کردم تا میز رو جمع کنن
جیهوپ : مرسی زیبا
لبخندی زدم و گفتم : اه خواهش میکنم کاری نکردم
زیییییینگ زیییینگ ( زنگ گوشی )
تهیونگ : این گوشی کیه زنگ میخوره ؟
من : گوشی منه
سریع بدو بدو داشتم میرفتم سمت گوشیم که نزدیک بود یه بار بخورم زمین ولی خوشبختانه نخوردم
نامجون : یواااش . مواظب باش
گوشی رو جواب دادم
هانول بود
هانول : پدصصصصصگگگ
سریع گوشیو قطع کردم که به ثانیه نکشید زنگ زد که دیدم نگاهشون روی منه
من لبخند مضحکی زدم و گفتم : امم هانوله دیگه میشناسینش که
همشون خنده کوتاهی کردن
نامجون : پاشین برین یه استراحتی بکنین همتون که خستگی از سر و روتون میباره
همه رفتیم تو اتاق هامون
زنگ زدم به هانول که محلت نداد حرف بزنم
هانول : پدصصصصصگگگِ بیشعووووور روی من قطع میکنی ها بزنمت ؟ بزنمت ؟ اصن به چه علت ؟ به چه دلیل روی من تلفن رو قطع میکنی بی‌شعور هااا؟...
داشت ادامه می‌داد که وسط حرفش پریدم و گفتم : خیر سرت انقد با صدای بلند فوش دادی که همشون شنیدن و مجبور شدم قطع کنم اَه یکم آروم باش
هانول : وایی یادم نبود تو توی خونه مشترک اعضا هستی
من : کوفت . حالا چی شده ؟
هانول : ها خب چرا نگفتی با رائون دوست شدی ؟
من : اولا ، بخاطر این آنقدرررر داد زدی ؟ و دوما تو از کجا میدونی ؟ و سوما اسمشو اصن از کجا میدونی ؟
هانول : اولا خب چون به من نگفتی و دوما رائون دوست منه و سوما هم که جوابشو گرفتی دیگه
من : اهه چه شانس گوهی
هانول : یاااا
من : شوخی کردم ناراحت نشو
هانول : حله
من : هوم
هانول : .....

ادامه دارد.....
دیدگاه ها (۵)

گایز عکس پست رمانمون تغییر کرد

ارمی فداکار پارت ۳۲از دید یونگی :یونگی : اه دیوونه شدم؟اصلا ...

ارمی فداکار پارت ۳۰ از دید یونجی :وقتی یونگی اینو گفت ذهنم م...

ارمی فداکار پارت ۲۹ از دید جین :همه ی حرفاشو انقد تند تند می...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_200_چیزی گفتی؟ هوفی کشید...

پارت 2. خیانت

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط