انگاه که مرا دید

◦•●◉✿ 𝑝. 14✿◉●•◦
وای سریع باید برم شرکت
★ویو جونگکوک★
جونگکوک: بنظرم بعد کار بهش بدم اره بهتره
وایستا برم یه لحظه پیش جیمین بینیم اون چی می گیه
اره بهتره
★ویو ات★
ات: وای خدایا شکرت رسیدم وایستا برم تو اتاقش اخراجم نکنه براش بهتره پوشه هایی که انجام دادم ببرم اره
و ات رفت پوشه ها رو برداشت
و وقتی داشت درو باز می کرد جونگکوک پشت در بود و با مغز ات خورد زمین و جونگکوک هم انداخت
ولی سر جونگکوک زخمی شد و خون امد و با داد گفت حواست کجاست برو بیرون بینم
و ات گفت: ببخشید من معذرت می خوام
جونگکوک: گفتم برو بیرون
و ات رفت
★پایان ویو ات★
★شروع ویو جونگکوک★
دختره دست پا جلفتی
اصلا ولش کن از دلش در نمی یارم این گلم برای خودم نگه می دارم
گردنبند می رم پس می دم ولش کن بابا بین با سر نازنین من چی کار کرد برم دکتر پانسمانش کنه اه
و جونگکوک رفت دختر
★پایان ویو جونگکوک★
ات: ای وای بهتره به هانا زنگ بزنم درستش کنه
هانا: بله چیه دوباره چه دسته گلی اب دادی گلم؟؟
ات: هانا گند زدم افتادم روش بعد سر زخمی شد خون امد
هانا: کی؟؟
ات: اقای جعون دیگه
هانا: یعنی خود خری
حالا من چه گلی به سرت بریزم
ات: هانا کمکم کن
هانا: اخراج میشی میری خر من
ات: وای بهتره خودم استفا بدم نه ولش کن
جونگکوک: اگه حرفت تموم شد بدون اخراجت نمی کنم
ات: اقای جعون شما شما
جونگکوک: بله گوشیت بده من
ات: بفرمایید
هانا: الو ات الو نگو اون پیرمرد خرفت حرفامون رو شینید
(بله بله و گوشی دست جونگکوک روی بخش بود )
هانا: از اول گفتم اون خیلی خودشیفته هی تو کلاس از خودش تعریف میکنه چرا رفتی با اون اسکل کار کنی اها چون خودت اسکلی دیگه
ات نگران نباش لوکشین بفرست میام می کشمش برمیگردم اصلا دلم می خواد خفش کنم
جونگکوک: دیگه چی می خوای بیام بکشیم
هانا: ات دوباره تو صدا در میاری اصلا خوب نیستا ازمون پیرمردی زیقی طرفدارای می کنی
جونگکوک: من خود شیفتم پیرمرد زیقی ام
ات: نه نه هانا شوخی می کنه
هانا: ای وای خاک تو سرم شما بودید من اصلا با شما نبودم یه پدر بزرگ داره ات اینطوریه من با اون بودم
ات: هانا جان ببند
جونگکوک: پس من خود شیفتم و پیر مرد به خودم تا حالا توجه نکرده بودم
ات: نه نه اصلا اینطوری نیستید
جونگکوک: نه اتفاقن هستم
_________
خماری
ببخشید خیلی دیر گذاشتم
_______
#ات
#bts
#جنکوک
#شوگا
#جیهوپ
#جیمین
#یونتان
#تهیونگ
#جین
#شوگا
#نامجون
#فیک
#اسمات
#کیپاپ