🦋✨🦋✨🦋
🦋✨🦋✨🦋
#_٢
چیز خاصی نمیشه، حیف صورت قشنگی داری
پسره :چی گفتی؟؟
با زانوی راستم زدم تو نقطه حساس ش، یه آخیییی گفت جیگرم حال اومد
تا اومد خودش جم کنه سرش گرفتم کوبوندم به میز
دختره:عوضی چی کار کردی، داداش پاش، داداش پاشو
آه یک لک خون ریخت روی کتم، یه مشت دیگه زدم تو صورتش
دفعه دیگه که دارم میزنمت مواظب باش خون نجست روی لباسم نپره
محموله اومد جلو، گفت چی شد باز، چرا همش در گیر میشی
خانم به تون توضیح میدم الان باید بریم
دست چپم رو بردم سمت گوشم با بی سیم با اژدر یک صحبت کردم
اژدر یک دو نفرو بفرست بالا، الان داریم میآییم پایین مراقب باش
اژدر یک (باشه)
محموله :هنوز مهمونی تموم نشده، نمیام!!!
خانم وظیفه من حفاظت از جان شماست
یا مثل آدم میای میریم یا کولت می کنم میبرمت
محموله :اِ اِ... باشه اما تکلیف خودم با هات روشن می کنم
باش فقط بیا برو
پسره:پیدات میکنم، تلافی میکنم اینو یادت نره
نباید می گفت، دستمو تو مو هام چرخوندم، برگشتم سمتش لگ مالش کردم، این گ... خوری ها به تو نمیاد حیف نون حالا بمیر
از در رفتیم بیرون دو نفر از مامور ام اومد
مأمورا : قربان!!
یه لاشه ١٢٠ کیلویی اونجا افتاد، تمیز کاریش با خودتون، فقط ازش پذیرایی کنید تا حوس نکن دم تکون بده دفع بعد...
مأمورا :بله قربان
این دوتا رفتن داخل(هعی زیاد شلوغش نکنید، مثلا مهمونیا)
داد زدم، قبل اینکه سوار آسانسور شیم
دیجی چرا ساکتی بخون، بدبخت از ترس گفت بله قربان
محموله :این چه وضع ش دیگه نمی خواد بیای
خانم وظیفه من حفاظت از شماست
رسیدیم پایین، گفتم صبر کنید چند لحظه، دوباره با اژدر یک، صحبت کردم
✨🦋 splus.ir/book_of_love 🦋✨
#_٢
چیز خاصی نمیشه، حیف صورت قشنگی داری
پسره :چی گفتی؟؟
با زانوی راستم زدم تو نقطه حساس ش، یه آخیییی گفت جیگرم حال اومد
تا اومد خودش جم کنه سرش گرفتم کوبوندم به میز
دختره:عوضی چی کار کردی، داداش پاش، داداش پاشو
آه یک لک خون ریخت روی کتم، یه مشت دیگه زدم تو صورتش
دفعه دیگه که دارم میزنمت مواظب باش خون نجست روی لباسم نپره
محموله اومد جلو، گفت چی شد باز، چرا همش در گیر میشی
خانم به تون توضیح میدم الان باید بریم
دست چپم رو بردم سمت گوشم با بی سیم با اژدر یک صحبت کردم
اژدر یک دو نفرو بفرست بالا، الان داریم میآییم پایین مراقب باش
اژدر یک (باشه)
محموله :هنوز مهمونی تموم نشده، نمیام!!!
خانم وظیفه من حفاظت از جان شماست
یا مثل آدم میای میریم یا کولت می کنم میبرمت
محموله :اِ اِ... باشه اما تکلیف خودم با هات روشن می کنم
باش فقط بیا برو
پسره:پیدات میکنم، تلافی میکنم اینو یادت نره
نباید می گفت، دستمو تو مو هام چرخوندم، برگشتم سمتش لگ مالش کردم، این گ... خوری ها به تو نمیاد حیف نون حالا بمیر
از در رفتیم بیرون دو نفر از مامور ام اومد
مأمورا : قربان!!
یه لاشه ١٢٠ کیلویی اونجا افتاد، تمیز کاریش با خودتون، فقط ازش پذیرایی کنید تا حوس نکن دم تکون بده دفع بعد...
مأمورا :بله قربان
این دوتا رفتن داخل(هعی زیاد شلوغش نکنید، مثلا مهمونیا)
داد زدم، قبل اینکه سوار آسانسور شیم
دیجی چرا ساکتی بخون، بدبخت از ترس گفت بله قربان
محموله :این چه وضع ش دیگه نمی خواد بیای
خانم وظیفه من حفاظت از شماست
رسیدیم پایین، گفتم صبر کنید چند لحظه، دوباره با اژدر یک، صحبت کردم
✨🦋 splus.ir/book_of_love 🦋✨
۲.۴k
۱۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.