رمان عشق و عاشقی در فرودگاه

رمان عشق و عاشقی در فرودگاه
Part:36
که مامانامون و از در وارد شدن
محراب،مامان شما اینجا چکار میکنید
مامان دیانا،میخام برم بچمو ببینم(تمام حرفاش با گریس)
محراب،ماهم دلمون میخواد ببینیمش اما اجازه نمیدن
مامان دیانا،از پست شیشه که میشه
تینا،نه خاله اجازه نمیدن میخان دستگاه ببرن اجازه نداریمی اونجا بشینیم
مامان دیانا،مگه دستگاه شون چقدره
تینا،نمیدونم خاله شاید مریض اوره یچی هس دیگه
همه نشستیم که پرستارش اومد دنبالمون
پرستار،مریضتون بهوش اومده میخوایید ببینیدش
محراب،اره
پرستار،یکی یکی برید و لباس هایی باید بپوشید برید داخل بپوشید اما یه نفر بره بقیه وایستید
تمامن هممون رفته بودیم مونده بود ارسلان
محراب،تو نمیری
ارسلان،میرم
محراب،چیه چیشده
ارسلان،هیچی گوشیشو میدی
محراب،دیانا رو؟
ارسلان،اوم
محراب،چیکار کنی مگه اصلا رمزشو بلدی
ارسلان،تو بلدی
محراب،نه
ارسلان،ولی من بلدم
محراب،وا عجیب غریب شدی ارسلان
ارسلان،نظرت میاد
ارسلان،
رفتم لباسو پوشیدم و وارد بخش شدم که دیانا روش اونور بودو داشت بیرونو نگاه میکرد
ارسلان،سلام دست پا چلفتی نگاه با خودت چکار کردی
دیانا،تروخدا یادم نیار که بدنم درد میگیره چکار کنم پام به اون اهنه زیر پله گیر کرد
ارسلان،میگم دست پا چلفتی میگی نه
دیانا،سهیل بهم زنگ نزد
ارسلان،نه بیا گوشیتو اوردم
دیانا،ببینم فوضولی که نکردی
ارسلان،دیونه ای من کل امروز خواب بودم
دیانا،جات خالی من از ظهر تا الان خوابم
ارسلان،واقعا جام خالی
یه دوسه تا اشک از چشم چکید که ریخت رو دست دیانا
دیانا،گریس یا شادی
ارسلان،نمیدونم،دیانا
دیانا،جانم
ارسلان،میخام یک چیزی بهت بگم
دیانا،چی
ارسلان، ممکنه ازم بدت بیاد یا دیگه اصلا باهام صحبت نکنی
دیانا،یعنی انقدر بده؟
ارسلان،حدودی
دیانا،خوب چی هست بگو پارت کنم
ارسلان،ادم شو دیانا
دیانا،مگه الان چیم
ارسلان،حیوان
دیانا،نگا به وعضم نکنا من هنوز همون پاندا کنفوکار خودمم
ارسلان،اره
دیانا،بنال ببینم چی میگی مردم از فضولی
ارسلان،راستش اون موقعه ای که تو سهیل دوست داشتی و داری من عاشقا شدم فقط خواستم حسمو بگم که راحت شم تو دلم نمونه
دیانا،
از حرفش کپ کرده بودم
دستگاه نوار قلبمو صاف نشون میداد که پرستار اومد داخل و ...
..............................؟.............
حمایت کنید دیگهههه
دیدگاه ها (۸)

اره اقای کاشی:)

رمان عشق و عاشقی در فرودگاهPart:37دید که نوار قلب دیانا صاف ...

رمان عشق و عاشقی در فرودگاهPart:35ارسلان:فرمو پر کردم و دادم...

وووووو بلاخره اززادیییییییییییئیییییی🥸🥸🥸🥸🥸🥸مدرسه ها تموم شد ...

وقتی بهت خیانت می‌کنه و .... ۱/۲ ویو هستی سلامم من هستی هستم...

love Between the Tides²⁸تهیونگصدای آمبولانس رو شنیدم سریع او...

پارت ۹۶ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط