نیست گاهی هیچ راهی جز به شاهی رو زدن

نیست گاهی، هیچ راهی، جز به شاهی رو زدن

با غمی سنگین رسیدن پیش او زانو زدن

ظهرِ گرما، صحن سقاخانه می چسبد چقدر

ضامن آهو شنیدن، بعد از آن «یا هو» زدن
دیدگاه ها (۳)

مجبورشدم به هر کسی رو بزنمدر محضر  هر غریبه  زانو  بزنمتحقیر...

آهو برو کناری و جای مرا بدهته مانده ی غذای سرای مرا بدهسهمیه...

دلت که بگیرد...دوای دردت شهید گمنام هست!کنار سردار بی پلاک.....

حالا که نیامدم دمت را بفرستمن نیستم آن جا کرمت را بفرستگفتم ...

رمـان زخٰم عشق تـو پـارت هفتـم🌚✨︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۫...

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور پارت ۸

صحنه,پارت یازدهم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط